حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۱۸

۱

چنان به رویِ تو هر بامداد دل شادم

که می برد غم و شادی زمانه از یادم

۲

اگر چه بوس و کناری نمی شود حاصل

ز گوشه هایِ دو چشمت به یک نظر شادم

۳

مگر ز چشمِ تو از هر چه مست بیزارم

مگر ز قّدِ تو از هر چه هست آزادم

۴

چو بخت معتکفِ آستانت بودم و هجر

چو خاک بر سرِ کویِ تو داد بر بادم

۵

همین که عشق اساسِ محبّت تو نهاد

یقین شدم که غمت می کَند ز بنیادم

۶

نزاریا چو پری باش ز آدمی پنهان

که نیست مردمی اندر قبیلۀ آدم

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۵۹

نظرات