عبید زاکانی

عبید زاکانی

غزل شمارهٔ ۱۰

۱

دارم بتی به چهرهٔ صد ماه و آفتاب

نازک‌تر از گلِ تر و خوشبوتر از گلاب

۲

رعناتر از شمایلِ نسرین میان باغ

نازنده‌تر ز سرو سهی بر کنار آب

۳

در تابِ حیرت از رخِ او در چمن سمن

در خوی خجلت از تب او در قدح شراب

۴

شکلی و صد ملاحت و رویی و صد جمال

چشمی و صد کرشمه و لعلی و صد عتاب

۵

خورشید در نقابِ خجالت نهان شود

از روی جانفزاش اگر بر فتد نقاب

۶

در حلقه‌های زلفش جان‌های ما اسیر

از چشم‌های مستش دل‌های ما کباب

۷

فریاد از آن دو سنبل مشکین تابدار

زنهار از آن دو نرگس جادوی نیم‌خواب

۸

هرگه که زانویی زند و باده‌ای دهد

من جان به باد بر دهم آن لحظه چون حباب

۹

روزی که با من است من آن روز چون عبید

از عیش بهره‌مندم و از عمر کامیاب

تصاویر و صوت

کلیات عبید زاکانی به کوشش پرویز اتابکی - عبید زاکانی - تصویر ۱۰۵
کلیات عبید زاکانی (موش و گربه) به کوشش دکتر محمدجعفر محجوب - عبید زاکانی - تصویر ۷۲

نظرات