عبید زاکانی

عبید زاکانی

غزل شمارهٔ ۲۸

۱

سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست

آدمی نیست که مجنون پری‌روئی نیست

۲

هرگز از بند و غم آزاد نگردد آن دل

که گرفتار کمند سر گیسوئی نیست

۳

قبله‌ام روی بتانست و وطن کوی مغان

به از این قبله‌ام و خوشتر از این کوئی نیست

۴

کس مرا از دل سرگشته نشانی ندهد

عجب از معتکف گوشهٔ ابروئی نیست

۵

میتوان دامن وصلت به کف آورد ولی

ای دریغا که مرا قوت بازوئی نیست

۶

هر مرض دارو و هر درد علاجی دارد

زخم تیر مژه را مرهم و داروئی نیست

۷

سر موئی نتوان یافت بر اعضای عبید

که در او ناوکی از غمزهٔ جادوئی نیست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
نریمان
۱۳۸۹/۰۸/۳۰ - ۰۴:۰۳:۱۶
بیت 3 مصراع دوم:بین "قبله ام" و "خوشتر" یک واو عطف جا افتاده است.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.