
عمان سامانی
شمارهٔ ۵: امشب در این بساط به ما عشرت شهی است
۱
امشب در این بساط به ما عشرت شهی است
کاقبالمان موافق و توفیق همرهی است
۲
جمعیم دوستان و حکایاتمان دراز
این شب عدوی ماست که میلش به کوتهی است
۳
تا نغمه های چنگ شبانان به گوش ماست
کی اعتنا به بانگ خروس سحرگهی است
۴
از دهرمان موافقت، از کوکب اتفاق
از چرخمان موافقت، از بخت همرهی است
۵
گر عاقلی به حلقه دیوانگان درآی
کاین حلقه را نهادن و رفتن ز آگهی است
۶
ما را اگر چه بی خبری عادت آمده است
لیکن به معنی همه اسرار آگهی است
۷
گوشی به صحبت همه از اشتیاق صبح
گوش دگر همی به اذان سحرگهی است
۸
شیر، آن کسی بود که سگ نفس را کشد
ورنه اسیر نفس شدن عین روبهی است
۹
بحر است طبع من «عمان » طبع ها چو جوی
هر جوی عاقبت به سوی بحر منتهی است
نظرات