عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۱۱۶

۱

بر میان فتنه شوخی طرف دامانی شکست

ترکتاز غمزه هر سو فوج ایمانی شکست

۲

ملک حسن از شیوه خالی گشت تا گشتم خراب

کافرستانی به هم زد تا مسلمانی شکست

۳

شکر طالع می کنم با آن که از بابم فکند

زان که هر خاری به پایم در گلسنانی شکست

۴

گر سلیمانی است و گر موری که در معنی گداست

هر که دست از آبرو شست او لب نانی شکست

۵

شید صوفی طالبان کعبه را گمراه کرد

نو مسلمانی در آمد فوج ایمانی شکست

۶

هر که با آن نامسلمان یک زمان همراه شد

با خدای خویش در هر گام پیمانی شکست

۷

قابل رنج محبت کس نیاید در وجود

رنگ روی خویش را هر کس به دستانی شکست

۸

تا دل عرفی شکست آشوب در عالم فتاد

این نه موری بود، پنداری سلیمانی شکست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
آرام نوبری نیا
۱۳۹۸/۱۱/۰۱ - ۱۶:۳۲:۲۰
با سلام و درود،در مصرع دوم بیت سوم عبارت « گلستانی » بجای « گلسنانی ».شاد و پیروز باشید