
عرفی
غزل شمارهٔ ۲۵۷
۱
جان ز شوق لبت شکر خاید
دل به دندان غم جگر خاید
۲
ظن پیری مبر که نغمهٔ کام
بخت بر آب و دیر تر خاید
۳
دل آشفته بخت من تا چند
جای انگشت نیشتر خاید
۴
آن که گیرد مزاج پروانه
شعله چون میوه های تر خاید
۵
بس که یابد حلاوت از پرواز
طائر شوق بال و پر خاید
۶
لب شادی مکید یک چندی
عرفی اکنون لب دگر خاید
نظرات