
عرفی
غزل شمارهٔ ۳۱۲
۱
آن طره چون علم به سر دوش می زند
نازک سبک عنان به کف هوش می زند
۲
زنهار به هوش باش در این بزم آتشین
تا نغمه حلقه ای به در گوش می زند
۳
من در نفس گدازی و این عشق بدگمان
قفلم هنوز بر لب خاموش می زند
۴
ای خاک مست شو که ز غیرت امام شهر
سنگی به جامِ رِند قدح نوش می زند
۵
در صیدگاه غمزهٔ او تا به روز حشر
امید در میانهٔ خون جوش می زند
۶
عرفی به اهل هوش حرام است جام درد
عشق این صلا به مردم بیهوش می زند
تصاویر و صوت

نظرات
حمید زارعیِ مرودشت
حمید زارعیِ مرودشت
حمید زارعیِ مرودشت