
عرفی
غزل شمارهٔ ۳۲۹
۱
در ملک عشق هر که شهیدش نمی کنند
گفت و شنید ماتم و عیدش نمی کنند
۲
یوسف وش آن که راست رود بهر فتح باب
محتاج التفات کلیدش نمی کنند
۳
یا رب کجا بریم وفا را که این متاع
در کشور وجود خریدش نمی کنند
۴
هر کس که های و هوی نکشید، اهل روزگار
گوش رضا به گفت و شنیدش نمی کنند
۵
خونریز عشق بین که جگرگوشهٔ خلیل
آید به زیر تیغ و شهیدش نمی کنند
۶
از نوحه مرد عرفی مجنون و اهل هوش
گوشی به نغمه های نَشیدش نمی کنند
تصاویر و صوت

نظرات