
عرفی
غزل شمارهٔ ۳۶۱
۱
آنان که وصف تو تقریر میکنند
خواب ندیده را تعبیر میکنند
۲
از صدق اهل بتکده هم اعتماد رفت
از بس که اهل صومعه تزویر میکنند
۳
مردان کار راهنشین عباد شد
بازیچهٔ دوستان همه تزویر میکنند
۴
ای بیغمان حذر که ندیمان بزم عشق
طفلان خام را به نفس پیر میکنند
۵
هرچند آشنای رموزند زیرکان
نازک مگو حدیث که تکفیر میکنند
۶
چون اهل راز نکته سرایند گوش دار
زیبق به گوش ریز چو تفسیر میکنند
۷
منکر مشو چو نقش نبینی که اهل رمز
لوح و قلم گذاشته تحریر میکنند
۸
اندیشهای دریغ مدار از دل خراب
کاین خانه به وسوسه تعمیر میکنند
۹
این آه و نالهٔ عرفی از آتش سرشتهاند
مگشای لب، مباد که تأثیر میکنند
نظرات