عرفی

عرفی

غزل شمارهٔ ۴۲۸

۱

منم که پارهٔ دل در دهان غم دارم

به زیر ناصیه صد آستان غم دارم

۲

دلی که زخم پذیری کند نمی بینم

وگر نه تیر نفس در دهان غم دارم

۳

اگر چه جان به غمت داده ام، به گفتهٔ خویش

اگر غمت بگریزد زیان غم دارم

۴

بگو به شادی وصلت که تیغ بردارد

که میل زمزمهٔ الامان غم دارم

۵

چرا غمش نکند بر من اعتماد که من

ستم کشیده ولی مهربان غم دارم

۶

گر از بهشت شود معصیت عنان تابم

هزار شکر که صد بوستان غم دارم

۷

چگونه فهم حدیثم کنند بی دردان

که شهرزاد ملالم، زبان غم دارم

۸

از آن دیار عدم شد مسخرم عرفی

که صد سپاه بلا در عنان غم دارم

تصاویر و صوت

کلیات عرفی شیرازی ـ ج ۱ (غزلیات) بر اساس نسخه‌های ابوالقاسم سراجا اصفهانی و محمدصادق ناظم تبریزی به کوشش و تصحیح پرفسور محمدولی الحق انصاری - جمال الدین محمد عرفی شیرازی - تصویر ۷۳۹

نظرات