
عرفی
غزل شمارهٔ ۵۰۶
۱
بردیم ز کویش، دم سردی و گذشتیم
سودیم بر آن در، رخ زردی و گذشتیم
۲
یاران بستادند که این جلوه گه کیست
ما سرمه گرفتیم ز گردی و گذشتیم
۳
هر گه که ره ما به یکی راه رو افتاد
دیدیم چو خود، یکی بیهده گردی و گذشتیم
۴
چون باد صبا، روی به هر سو که نهادیم
چیدیم غبار ره مردی و گذشتیم
۵
آن در که پای دل ما داشت به زنجیر
گفتیم به دیوانهٔ فردی و گذشتیم
۶
هر گه که گذار من و عرفی به هم افتاد
دادیم به هم تحفهٔ دردی و گذشتیم
نظرات
علی