
عرفی
رباعی شمارهٔ ۸۷
۱
دردا که اجل رسید و درمان نرسید
توفیق به غور شور بختان نرسید
۲
مرگ آیت یأس خواند در شهر دلم
کفر آمده ساخت دیر، ایمان نرسید
نظرات