
اوحدالدین کرمانی
شمارهٔ ۲۸۵
۱
اندر همه عمر من شبی وقت نماز
آمد بر من خیال معشوق فراز
۲
بگشود زرخ نقاب و می گفت به راز
باری بنگر که از که می مانی باز
تصاویر و صوت


نظرات