
اوحدی
غزل شمارهٔ ۱۷۰
۱
باز بالای تو ما را در بلا خواهد نهاد
دود زلفت آتشی در جان ما خواهد نهاد
۲
دامنم پر خون دل گردد ز دست روزگار
کان سزا در دامن هر ناسزا خواهد نهاد
۳
از سر زلف دلاویز و لب شیرین تو
آنکه بر گیرد دل خود در کجا خواهد نهاد؟
۴
دست صبح از چین زلف عنبرآمیزت به لطف
نافها در دامن باد صبا خواهد نهاد
۵
چرخ را شرم آمدی کوکب نمایی با رخت
گر بدانستی که: پروین درسها خواهد نهاد
۶
گر سر زلف ترا دیگر جفایی در دلست
گو: بیاور، کاوحدی تن در قضا خواهد نهاد
نظرات