اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۲۶۴

۱

کسی که چشمهٔ چشمش چنین ز گریه بجوشد

چگونه راز دل خود ز چشم خلق بپوشد؟

۲

دلی که این همه آتش درو زنند بنالد

تنی که این همه گرمی درو کنند بخوشد

۳

حدیث ماه رخش آن چنان که هست نگویم

مرا مجال نماند، ز مشتری، که بجوشد

۴

به کوشش از متصور شود وصال رخ تو

به دوستی، که پشیمان شود کسی که نکوشد

۵

ستمگرا، ز غمت گر دلم خروش برآرد

عجب مدار، که سنگ از چنین غمی بخروشد

۶

ترا به دل ز که جویم؟ گرت به ترک بگویم

بدان درم چه ستاند؟ کسی که جان بفروشد

۷

مرا نصیحت بسیار می‌کنند، ولیکن

چه سود پند رفیقان؟ چو اوحدی ننیوشد

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۲۴۳

نظرات

user_image
سعید
۱۳۹۱/۰۳/۲۲ - ۱۶:۳۶:۳۴
فکر می کنم در بیت چهارم (( به کوشش ار)) درست باشه نه (( به کوشش از))...