اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۳۱۷

۱

گر نقش روی خوب تو بر منظری کنند

او را چو قبله کعبهٔ هر کشوری کنند

۲

از حیرت جمال تو در چشم عاشقان

چندان نظر نماند، که بر دیگری کنند

۳

بی‌زیوری چو فتنهٔ شهرست روی تو

خود رستخیز باشد ارش زیوری کنند

۴

برگشتن از حضور تو ممکن نمی‌شود

بگذار تا بکشتن من محضری کنند

۵

من دور ازین طرف نتوانم شدن به قصد

بر قصد من به هر طرف ار لشگری کنند

۶

گر نقش چینیان بدو پیکر رسد ز چین

مشکل گمان برم که چنین پیکری کنند

۷

خاک در تو بر سر من کن، که عار نیست

هم خاک کوی دوست اگر بر سری کنند

۸

این جورها، اگر تو مسلمانی، ای پسر

هرگز روا مدار که: بر کافری کنند

۹

از من مپیچ روی، که عیبی نداشتند

شاهان، گر التفات سوی چاکری کنند

۱۰

ای اوحدی، گرت هوس دلبران کند

دل برجفا بنه، که وفا کمتری کنند

تصاویر و صوت

نظرات