
اوحدی
غزل شمارهٔ ۴۷
۱
باد سهند بین که : برین مرغزارها
چون میکند ز نرگس و لاله نگارها؟
۲
در باغ رو، که دست بهار از سر درخت
بر فرقت از شکوفه بریزد نثارها
۳
ساقی، میان ببند که هنگام عشرتست
می در پیالها کن و گل در کنارها
۴
نتوان شکایت ستم روزگار کرد
گر من درین حدیث کنم روزگارها
۵
وقتی من اختیار دلی داشتم به دست
عشق آمد و ز دست ببرد اختیار ها
۶
گر بر دل تو هست غباری ز داغ غم
بنشین، که جام می بنشاند غبارها
۷
تا این بهار نامه بود، هیچ مجلسی
بییاد اوحدی نبود در بهارها
تصاویر و صوت

نظرات
ناشناس