اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۵۸۰

۱

ما تا جمال آن رخ گلرنگ دیده‌ایم

همچون دهان او دل خود تنگ دیده‌ایم

۲

بیرون شد اختیار دل و دین ز چنگ ما

تا ساغر شراب و دف و چنگ دیده‌ایم

۳

آن دل، که دلبران جهانش نیافتند

زان زلفهای تافته آونگ دیده‌ایم

۴

چنگ حسود ما چه گریبان که پاره کرد

زین دامن مراد که در چنگ دیده‌ایم

۵

فرسنگ را شمار جدا کن ز راه ما

زیرا که راه او نه به فرسنگ دیده‌ایم

۶

راهی که نیست بر در او، سهو یافته

پایی که نیست بر پی او، لنگ دیده‌ایم

۷

از قول اوحدی منگر، کین ترانها

یکسر درین نوای خوش آهنگ دیده‌ایم

تصاویر و صوت

نظرات