
اوحدی
غزل شمارهٔ ۶۱۷
۱
سهل باشد روزه از نانی و آبی داشتن
روزه از روی چنان باشد عذابی داشتن
۲
سوختم از روزهٔ هجرانش، اندر عید وصل
هم به می باید حریفان را شرابی داشتن
۳
ایکه خوابت میبرد، بنشین، که با هم راست نیست
میل خوبان کردن و در دیده خوابی داشتن
۴
از غم او گر بگریی باز پوشان چشمتر
گر نمییاری چو مادر آفتابی داشتن
۵
آنکه ما را عیب میگوید درین آشفتگی
پیش آن رویش نمیباید نقابی داشتن
۶
اوحدی، گر عشق میورزی ز سور دل منال
لازمت باشد درین آتش کبابی داشتن
۷
گر همیخواهی که چون چنگت نوازد،واجبست
گوش پیش گوشمالش چون ربابی داشتن
نظرات
Nariman Farmanfarma