اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۸۲۶

۱

شاد گردم که هر به ایامی

قامتت را ببینم از بامی

۲

بی‌تو کارم به کام دشمن شد

وز دهانت نیافتم کامی

۳

در جدایی تبم گرفت و تو خود

ننهادی به پرسشم گامی

۴

دشمنان از شراب وصل تو مست

دوستان را نمیدهی جامی

۵

خال را دانه ساختی وز زلف

بر سر دانه می‌کشی دامی

۶

در دلم چون غمت قرار گرفت

گو: قرارم مباش و آرامی

۷

چه تفاوت کند در آتش تو؟

گر بسوزد چو اوحدی خامی

تصاویر و صوت

کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی (دیوان - منطق العشاق - جام جم) به کوشش سعید نفیسی - تصویر ۴۶۷

نظرات