اوحدی

اوحدی

غزل شمارهٔ ۸۲۹

۱

اگر هزار یکی زان جمال داشتمی

رعایت دل مردم به فال داشتمی

۲

مرا اگر چو تو در حسن حالتی بودی

چرا شکسته‌دلان را به حال داشتمی؟

۳

در آن جهان سوی من گر تو میل میکردی

به دوستی که ز جنت ملال داشتمی

۴

مرا ز دست فراقت به جان رسیدی کار

اگر نه نقش تو اندر خیال داشتمی

۵

اگر به بال قبولت پریدمی ز جهان

چه غم ز و زر و چه باک ازو بال داشتمی؟

۶

به سال وعدهٔ کامم که می‌دهی نیکوست

اگر به عمر خود امید سال داشتمی

۷

گرم حضور جمال تو دست می‌دادی

چو اوحدی چه سر قیل و قال داشتمی؟

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رسول
۱۳۹۹/۰۳/۲۲ - ۱۱:۱۰:۳۴
اگر به بالِ قبول‌اَت، پَریدَمی زِ جهانچه‌غم زِ وِزر و چه‌باک از وَبال داشتمی؟وِرز = گناهوَبال = عذاب
user_image
رسول
۱۳۹۹/۰۳/۲۲ - ۱۱:۱۱:۴۹
اگر به بالِ قبول‌اَت، پَریدَمی زِ جهانچه‌غم زِ وِزر و چه‌باک از وَبال داشتمی؟وِزر = گناهوَبال = عذاب