
اوحدی
بخش ۶ - آغاز ده نامه
۱
شنیدم کز هوسناکان جوانی
به ناگه فتنه شد بر دلستانی
۲
رخش زرد و تنش باریک میشد
جهان بر چشم او تاریک میشد
۳
شبی بیدار بود، از عشق نالان
پریشان گشته چون آشفته حالان
۴
دلش را آتش سودا برآشفت
چو آتش تیزتر شد باد را گفت:
نظرات