پروین اعتصامی

پروین اعتصامی

شمارهٔ ۷۴ - روش آفرینش

۱

سخن گفت با خویش، دلوی بنخوت

که بی من، کس از چه ننوشیده آبی

۲

ز سعی من، این مرز گردید گلشن

ز گلبرگ پوشید گلبن ثیابی

۳

نیاسودم از کوشش و کار کردن

نصیب من آمد ایاب و ذهابی

۴

برآشفت بر وی طناب و چنین گفت

به خیره نبستند بر تو طنابی

۵

نه از سعی و رنج تو، کز زحمت ماست

اگر چهر گل را بود رنگ و تابی

۶

شنیدند ناگه درین بحث پنهان

ز دهقان پیر، آشکارا عتابی

۷

که آسان شمردید این رمز مشکل

نکردید نیکو سؤال و جوابی

۸

دبیران خلقت، درین کهنه دفتر

نوشتند هر مبحثی را کتابی

۹

اگر دست و بازو نکوشد، شما را

چه رای خطا و چه فکر صوابی

۱۰

ز باران تنها، چمن گل نیارد

بباید نسیم خوش و آفتابی

۱۱

بهر جا چراغی است، روغنش باید

بود کار هر کارگر را حسابی

۱۲

اگر خون نگردد، نماند وریدی

اگر گل نروید، نباشد گلابی

۱۳

یکی کشت تاک و یکی چید انگور

یکی ساخت زان سرکه‌ای یا شرابی

۱۴

بکوه ار نمیتافت خورشید تابان

بمعدن نمیبود لعل خوشابی

۱۵

نشستند بسیار شب، خار و بلبل

که تا غنچه‌ای در چمن کرد خوابی

۱۶

برای خوشیهای فصل بهاران

خزان و زمستان کنند انقلابی

۱۷

ز آهو دل، از مطبخی دست سوزد

که تا گردد آماده، روزی کبابی

۱۸

بسی کارگر باید و کار، پروین

در آبادی هر زمین خرابی

تصاویر و صوت

نظرات