
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۲۱۷
۱
زار از سر کوی یار رفتیم
رفتیم و به حال زار رفتیم
۲
آن بلبل بی خودیم کز باغ
ناآمده نوبهار رفتیم
۳
با شوق پر آمدیم لیکن
با حسرت بی شمار رفتیم
۴
ماندیم به کنج هجر چندان
کز خاطر روزگار رفتیم
۵
بی تاب تر آمدیم ز اول
هر بار ز کوی یار رفتیم
۶
تا غیر رود رفیق از آن کو
با هم روزی سه چار رفتیم
نظرات