رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۲۶۳

۱

بیندیش ای پسر از آفت چشم بداندیشان

بپوشان روی خوب خویش از چشم بد ایشان

۲

به حال زار من گاهی نگاهی باز خوش باشد

که خوش باشد نگاهی گاهی از شاهان به درویشان

۳

وفا ورزیدم و آن را هنر پنداشتم عمری

ندانستم هنر عیب است در کیش جفا کیشان

۴

نرنجم گر به جای من بد اندیشد بداندیشی

که جز اندیشه ی بد نیست آیین بداندیشان

۵

منه ای همنشین بر زخم من مرهم که از مرهم

شود ناسورتر ریش دل مجروح دلریشان

۶

ز جور یار و صبر خویش حیرانم چه حالست این

که گردد کم ز کم هر روز این و بیش از پیش آن

۷

تو بر رغم رفیق از زانکه با بیگانگان خویشی

روا باشد که او بهر تو شد بیگانه از خویشان

تصاویر و صوت

دیوان رفیق اصفهانی به کوشش احمد کرمی - احمد کرمی - تصویر ۲۰۱

نظرات