رفیق اصفهانی

رفیق اصفهانی

شمارهٔ ۶۷

۱

دریغ یار عزیزم که از وفا عاری است

تمام دلبری و ناتمام دلداری است

۲

مکن به زاری ما گوش و داد جور بده

که حسن ما و تو در زاری و دلازاریست

۳

رقیب با سگ او یار شد فغان که مرا

گذار از آن سر کو بعد از این بدشواریست

۴

به عشق کوش که کارآزمودگان گویند

که کار دهر بجز عشق جمله بیگاریست

۵

وصال او که شهان راست آرزو در خواب

زهی طمع که گدا را هوس به بیداریست

۶

ز دوش بار علایق بنه که سالک را

بهین تهیه سیر و سفر سبکباریست

۷

رفیق شکوه ز بیماریم پر است اما

نه آنقدر که شکایت ز بی پرستاریست

تصاویر و صوت

نظرات