
رفیق اصفهانی
شمارهٔ ۷۹
۱
به دل هر کس غم جانان ندارد
دلش آرام و جسمش جان ندارد
۲
بود خوش مهر و کین از مهوشان، حیف
که این دارد مه من آن ندارد
۳
ز تو تا صورت چین فرق اینست
که تو جان بخشی و او جان ندارد
۴
کسی کان عارض و خط دید دیگر
سر سیر گل و ریحان ندارد
۵
دلم آن چاشنی دارد از آن لب
که خضر از چشمه ی حیوان ندارد
۶
طبیبا بگذر از درمان دردم
ندارد درد من درمان، ندارد
۷
سزایش دار باشد همچو منصور
که راز عشق را پنهان ندارد
۸
به راهش پای از سر کن که پایان
رفیق این راه بی پایان ندارد
تصاویر و صوت

نظرات