رهی معیری

رهی معیری

شمارهٔ ۵ - رسم یاری

۱

نداند نداند نداند رسم یاری بی وفا یاری (که من دارم که من دارم)

به آزار دلم کوشد دلازاری (که من دارم که من دارم)

۲

وگر دل را به صد خواری رهانم از گرفتاری

دلازاری دگر جوید دلازاری که من دارم

۳

گهی خاری کشم از پا، گهی دستی زنم بر سر، دستی زنم بر سر

به کوی دلفریبان، به کوی دلفریبان این بود کاری

۴

که من دارم، که من دارم، که من دارم، که من دارم

(ز پند هم نشین) درد جگرسوزم فزون‌تر شد فزون‌تر شد

۵

(هلاکم می‌کند) آخر دلازاری که من دارم که من دارم

رهی آن مه به سوی من، به چشم دیگران بیند

۶

نداند قیمت عشقم خریداری که من دارم

که من دارم، که من دارم، که من دارم، که من دارم

تصاویر و صوت

دیوان کامل رهی معیری (سایه عمر، آزاده، ترانه ها) - تصویر ۱۲۹

نظرات