
رضیالدین آرتیمانی
غزل شمارهٔ ۲۰
۱
کنم از شام تا سحر فریاد
کس بدادم نمیرسد صد داد
۲
گه ز نازم کشد گه از غمزه
هر زمان شیوهای کند بنیاد
۳
میکشد لطفش، آه ازین جادو
میبرد دستش، آه ازین جلاد
۴
همه دیوانه پیش او عاقل
همه شاگرد پیش او استاد
۵
سرّ عشق ار چه گفتنی نبود
گفتم این رمز هر چه بادا باد
۶
اینت از عادت مُسلمانی
روزی هیچ کافری مکناد
۷
هجر بس نیست وصل غیرم کشت
رضیا مرگ تو مبارک باد
نظرات