رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

غزل شمارهٔ ۳۲

۱

حیف که اوقات ما تمام هبا شد

عمر گرانمایه صرف چون و چرا شد

۲

ما حصلی خود نداشت غیر ندامت

حیف ز عمری که صرف مهر و وفا شد

۳

آنکه جمٰال تو دید بی دل و دین گشت

و آنکه وصال تو یافت بی سر و پا شد

۴

یار شد اغیار و روزگار دگر شد

روزی کافر مبٰاد آنچه به ما شد

۵

دین و دلی داشتیم و خاطر جمعی

زلف پریشان و چشم مست بلا شد

۶

غیر نکرد آنچه ما ز خویش کشیدیم

هجر نکرد آنچه روز وصل بما شد

۷

دربدر افتاد و اختیار نماندش

از درت آنکو به اختیار جدا شد

۸

مرگ رضی موجب ملال تو گردید

زنده بلا بس نبود مرده بلا شد

تصاویر و صوت

دیوان رضی الدین آرتیمانی به کوشش احمد کرمی ۱۳۷۳ - رضی الدین آرتیمانی - تصویر ۹۲

نظرات

user_image
محمد نقیب اصفهانی
۱۳۹۹/۰۳/۱۶ - ۲۳:۲۸:۲۲
بیت دین و دلی داشتیم و خاطر جمعی/ زلف پریشان و چشم مست بلا شددر یکی از زیبا ترین سیاه مشق های تاریخ خوشنویسی نستعلیق به قلم زیبای استاد کامل میرزا غلامرضا اصفهانی در دوره قاجار تحریر شد که چشم هر هنردوست و هنرشناس را در سراسر گیتی جذب و زبان را به ستایش او وامیدارد.