رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

غزل شمارهٔ ۴۱

۱

بی‌پرده برون میا که بسیار

دین و دل و دست رفته از کار

۲

در حلقه تار و مار زلفت

بس سبحه که شد بدل به زنار

۳

در دور دو چشم شوخ و مستت

بس گوشه نشین که شد قدح خوار

۴

زنهار ز دست دوست گفتن

زنهار دگر مگوی زنهٰار

۵

شستیم دو دست خود ز ایمان

بستیم میان خود به زنار

۶

مطرب دستی به چنگ میزن

ساقی پائی به رقص بَردار

۷

برقع ز جمال خود برافکن

تا سنگ آرد به عشقت اقرار

۸

بر مار گذر کنی بگیرند

پازهر بجای زهر از مار

۹

یک عشوه و صد جهان دل و جان

یک شعله و عالمی خس و خار

۱۰

بخرام به مرده و بر انگیز

از عظم رمیم جان طیٰار

۱۱

ما جهد بسی بکار بردیم

خود جهد نبرده است در کار

۱۲

تا چند رضی ز بردباری

شد از تو خدا ز خلق بیزار

۱۳

بیچاره رضی که مست و حیران

دیوانه فتاده بر درت زار

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
Masod ghodsi
۱۳۹۴/۰۵/۳۱ - ۱۶:۰۱:۲۳
تهیه کننده و نویسنده. سلام من تمام نقاط جهان را دیده ام هیچ جا مثل ایران نمیشود ِِ ایران دارای همه آویزه های توریستی را دارد و به حق غذا خوراک و مناظر ایران را هیچ جا ندارد ِِ دهاتی ایرانی از دهاتی امریکایی بهتر است من ساکن امریکا هستم و 36 سال در بهترین نقطه کالیفرنیا یعنی سانتا باربارا زندگی میکنم ِِ هر وقت به ایران میایم چالوس را خیلی می پسندم ِِ اردبیل و اطراف ان را دوست دارم ولی باید فصل تابستان رفت ِِ شما ها مردان شریفی هستید که وقت خودرا صرف ایران شناسی میکنید دوستتان دارم مسعود قدسیmason.ghodsi11@yahoo.com