
رضیالدین آرتیمانی
غزل شمارهٔ ۵۶
۱
زبان در ذکر و دل در فکر آن نامهربان دارم
نمیگردد بچیزی غیر نامش تا زبان دارم
۲
به من گر آشنا بیگانه گردد جای آن دارد
که با بیگانه، حرف آشنایی در میان دارم
۳
خلل دارد یقین با هر که جانان را گمان کردم
یقین پیش من است آنرا که با مردم گمان دارم
۴
تمنایم زمین بوس است خاکم بَر دهان بادا
توان بوسید گیرم، خاک کی اندر دهان دارم
۵
قلندر مشربم بر روی دریا پوست اندازم
سمندر طینتم بر شاخ شعله آشیان دارم
۶
رضی سان گر به چرخم سر فرو ناید، مرا شاید
که کرسیها فتاده زیر پا از آسمان دارم
نظرات