
رضیالدین آرتیمانی
غزل شمارهٔ ۸۶
۱
بهار و باده و عشق و جوانی
غنیمت دان غینمت تا توانی
۲
ز من آموخت زلفش تیره روزی
بمن آموخت چشمش ناتوانی
۳
ندیدم جز خطا از خط و خالش
نمیدارد وفا هندوستانی
۴
من آن مزدور محرومم که کارم
گل داغی بمزد باغبانی
۵
چه پرسی از رضی نام و نشانش
غلام تو، سگ تو، هر چه خوانی
نظرات