رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

غزل شمارهٔ ۸۷

۱

نه رسم دیر و نه آیین کعبه می‌دانی

ندانمت چه کسی، کافری، مسلمانی

۲

به مال و جاه چه نازی، که شخص نمرودی

به خورد و خواب چه سازی که نفس حیوانی

۳

تمیز نیک و بد از هم نکردنت سهل است

بلاست اینکه تو بد نیک و نیک بد دانی

۴

درین جهان ز تو حیوان به جان خود مانده

که ره بسی است ز تو تا جهان انسانی

۵

به غیر انسان هر چیز گویمت شادی

به غیر آدم هر چیز خوانمت آنی

۶

چه جانور کنمت نام مانده‌ام حیران

به هیچ جانوری غیر خود نمی‌مانی

۷

چه لازم است مدارا دگر به دشمن و دوست

کنون که گشت رضی کشتی تو طوفانی

تصاویر و صوت

دیوان رضی الدین آرتیمانی به کوشش احمد کرمی ۱۳۷۳ - رضی الدین آرتیمانی - تصویر ۱۵۵

نظرات

user_image
آرمین عبدالحسینی
۱۳۹۷/۰۹/۰۴ - ۰۷:۲۳:۳۱
این شعر بر وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن آمده است.