رودکی

رودکی

شمارهٔ ۴

۱

دلا‌ تا کی همی جویی منی را

چه داری دوستْ هرزه دشمنی را

۲

چرا جویی وفا از بی‌وفایی

چه کوبی بیهُده سرد آهنی را

۳

اَیا سوسن بناگوشی که داری

به رشک خویشتن هر سوسنی را

۴

یکی زین برزن ناراه برشو

که بر آتش نشانی برزنی را

۵

دل من ارزنی عشق تو کوهی

چه سایی زیر کوهی ارزنی را

۶

ببخشا ای پسر بر من ببخشا

مکُش در عشق خیره چون منی را

۷

بیا اینک نگه کن رودکی را

اگر بی‌جان روان خواهی تنی را

تصاویر و صوت

دیوان رودکی سمرقندی (براساس نسخه سعید نفیسی - ی ـ براگینسکی) - رودکی سمرقندی - تصویر ۶۵

نظرات

user_image
الف رسته
۱۳۸۷/۰۳/۱۹ - ۱۳:۲۱:۴۹
نفیسی برای این قطعه دو منبع را ذکر کرده است:منبع 12 - جنگ محمد تقی بن هادیمنبع 35 - لغت فرس اسدی نسخه ی خطی مکمل مورخ 877آیا ممکن است که حمید رضا هم منبع دیگر را برای بیت ششم در همین جا ذکر کند؟
user_image
ف-ش
۱۳۸۷/۱۰/۰۱ - ۲۳:۰۷:۴۹
هودلا تاکی همی جوئی منی راچه داری دوست هرزه دشمنی راچرا جوئی وفا از بیوفائیچه کو بی بیهده سردآهنی راپیداست که کلمه منی ومنیت به معنای خود خواهی وبه تعبیردیگر من کاذب از قدیم الایام درادبیات موردتوجه بوده است واین معنی در معرفت النفس بسیار مهم است اهل معرفت مبگویند انسان دوتا من دارد یکی منیت کاذب ودیگر من حقیقی یا واقعیت وجود وهمه گرفتاری انسان مربوط به منیت کاذب است که متکی به خیالات واهی وخدایان دروغین است وحجاب درک پروردگار میشود هدف اصلی ادیان آنست که حقیقت وجود انسان را علی رغم منی ومنیت احیا کنند ورودکی که نخستین شاعر فارسی محسوب مبشود در بیت نامبرده منی را هرزه دشمن قلمداد کرده است ومیبینیم که چگونه ادبیات ایران با مفاهیم بلند دینی آمیخته است وشاید شعرا بیش از مبلغان رسمی دینی معانی بلند دینی را درطول تاریخ به مردم آموخته اند وشاید به این دلیل که بیان آنها هنرمندانه بوده واز نظر مردم کمترحشک و تعصب آمیز بوده است
user_image
غلامحسین مراقبی
۱۳۸۷/۱۱/۰۸ - ۰۵:۴۹:۴۱
با درود و سپاس از کار نیکویتان در زمینة ادبیات، به ویژه شعر پارسی، تا آن که فرصتی بیابید و به دیگر گونه های ادبی پارسی بپردازید.نخست آن که رودکی از من و منیت سخن نمی گوید. او از خودش، از خود عاشقش و بزرگی عشقش می گوید. دوم آن که آنچه که در این جا نوشته اید، از رودکی نیست! بنگریم درهم ریختگی کلام را که مفهوم چه قدر سست است! اما رودکی چه سرود؟ بنگریم:دلا تا کی همی جویی منی را؟چه کوبی بیهده سرد آهنی را؟دلم چون ارزنی، عشق تو کوهیچه سایی زیر کوهی ارزنی را؟بیا اینک نگه کن رودکی رااگر بی جان روان خواهی تنی رادوباره بخوانیم و توجه کنیم به این پیوستگی مفهوم، و آن گسستگی مضمون هفت بیت شعر!و از همه مهم تر زمینی بودن شاعر را!
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۳/۰۲/۱۰ - ۱۳:۳۱:۵۸
گر چه میگویند معنا در دل شاعر است ، اما من در هم ریختگی و گسیختگی در غزل نمی بینم، در دو بیت بخست شاعر با خویشتن خویش سخن می گوید؛ آهن سرد چرا میکوبی و وفا از بی وفایان از چه میجویی، پس روی به معشوق میکند: ای که بناگوشت رشک سوسن است بی راهه مرو به راه باز آی دل من مشکن ، بر من ببخشای ( بر مانظری کن که دراین شهر غریبیم......) و گرت خاطر تماشای تن بی جان سرگردانی است، رودکی را از نظر مینداز.
user_image
مجتبی
۱۳۹۷/۰۱/۱۹ - ۰۵:۲۱:۲۸
این شعر را دلیر نظیر (دالر نظروف)، خواننده تاجیک در قطعه‌ای با عنوان «رودکی» به خوبی خوانده است.پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۲/۱۱/۲۴ - ۰۷:۳۰:۵۴
براستی این سروده به زبان قطران نزدیکتر است و گمانم بر اینست که از قطران باشد ارزوی من  اینست تا  زنده ام بببنم که دیوان رودکی  پیدا شده یا دست کم پس از من  پیدا شود دریغ دریغ
user_image
م . ف ثانی
۱۴۰۳/۰۳/۱۵ - ۱۲:۰۱:۲۵
یکی زین برزن ناراه بر شو که بر آتش نشانی برزنی را ظاهرا برزن مصراع دوم آتشکده‌ی آذربرزین مهر در خراسان است. اشاره به این آتشکده با کلماتی چون برزن، برزین، آتش‌برزین و.. سابقه ادبی دارد. همچنین بیت با معنای کلی شعر نیز هماهنگ خواهد بود.   با احتساب این مورد و با در نظر گرفتن اینکه آتشکده آذربرزین در خراسان قرار دارد، می‌توان گفت احتمال اینکه شعر را رودکی گفته باشد از قطران بیشتر است.