ابوالفرج رونی

ابوالفرج رونی

شمارهٔ ۱۱ - (در مدح عمیدالدولة عمدة الکتاب)

۱

گه رحیل چو بگذاشتم همی اسباب

ز آب دیده همی گشت گرد من گرداب

۲

دل از وداع رفیقان چو دیگ بر آتش

تن از غریو عزیزان چو مرغ در مضراب

۳

پی عزیمت من سست چون پی ناقه

ره هزیمت من بسته چون ره سیماب

۴

چه روح من چه یکی باشه شکسته کتف

چه شخص من چه یکی خیمه گسسته طناب

۵

به جنبشی که همی بیش بر گرفت سکون

به رفتنی که همی باز پس گذاشت ایاب

۶

برنده دهر صبورم چو مهره در ششدر

زننده چرخ عجولم چو گوی در طبطاب

۷

نموده شکل من از فکرت اضطراب سهیل

گرفته طبع من از نفرت احتراز غراب

۸

امید من پس از ایزد به فضل صاحب عصر

عمید دولت منصور عمدة الکتاب

۹

بلند همت صدری که دولتش را هست

سپهر زیر عنان و زمانه زیر رکاب

۱۰

به جنب قدرش عیوق با هزار نشیب

به جای رایش خورشید در هزار حجاب

۱۱

زامن او نکشد شور و فتنه رنج سپهر

ز سهم او نچشد پیل و پشه راحت خواب

۱۲

قضا به حلم وی اندر سرشته خاک درنگ

قدر بجود وی اندر دمیده باد شتاب

۱۳

به بندد و بستاند به قوت عدلش

صواب دست خطا و خطا بدست صواب

۱۴

مقدم است به نطق و مسلم است به علم

چو بر جواب سؤال و چو بر سؤال جواب

۱۵

کسی که کوفته خشک سال حادثه گشت

رسد به بخت همایون او به فتح الباب

۱۶

ترا ز گردش ایام نیز اگر گله ایست

به رود نیل رسیدی مخور غرور سراب

۱۷

به پوی گرم تر و راه خدمتش برگیر

بتاز تیز تر و گرد موکبش دریاب

۱۸

ز قلب درگه او ساز شستگانی عمر

که قلب کعبه کند شستگانی محراب

۱۹

همیشه تا بدمد مشک و مغز یابد بوی

همیشه تا به جهد باد و خاک گیرد تاب

۲۰

مباد خالی و فارغ دو چیز او ز دو چیز

نه طبع او ز نشاط و نه جام او ز شراب

۲۱

مسیر امرش چونان که ماه راست مسیر

حساب عمرش چندان که ربح راست حساب

تصاویر و صوت

دیوان ابوالفرج رون شاعر قرن پنجم هجری به اهتمام محمود مهدوی دامغانی - ابوالفرج رونی - تصویر ۷۹

نظرات

user_image
علی میراحمدی
۱۴۰۲/۰۵/۰۹ - ۱۳:۳۱:۴۶
شگفتا ازین همه هنرمندی ... براستی آدمی حیرت میکند از خواندن چنین شعری و چنان تعبیراتی