ابوالفرج رونی

ابوالفرج رونی

شمارهٔ ۵۰ - در مدح عبدالحمید احمد عبدالصمد

۱

بیار ای پسر ای ساقی کرام

از آن شمع فتنه چراغ جام

۲

از آن لعل که زردی برد ز روی

از آن نوش که تلخی دهد به کام

۳

نه پای مهرش سوده از رکاب

نه فرق عرضش بوده با لگام

۴

ز گرمیش همه ساز عیش گرم

ز خامیش همه کار عقل خام

۵

از او بوده به هر کس از طرب رسول

برو برده زهر دل هوا پیام

۶

به طبع اندر چون طبع سازگار

به جان اندر چون جان شاد کام

۷

خرد نعمت صاحب شناختیش

اگر خوردن او نیستی حرام

۸

عمید ملک آن کس که چشم ملک

بدو ننگرد الا به احترام

۹

بزرگی که گهر شد بدو بزرگ

تمامی که هنر گشت از او تمام

۱۰

«کفایت که در او مایه دید داد

به هشیاری او کارها نظام »

۱۱

رسالت که بدو طفل . . .

ز بیداری او حد احتلام

۱۲

اجل چون بکشد تیغ کارزار

حسودش بود آن تیغ را نیام

۱۳

«امل گر بنهد بار آرزو

پسر باشد عبدالحمید نام »

۱۴

اگر مال کفش را نه دشمن است

چرا زو به تلف خواهد انتقام

۱۵

طمع ز ایراورا ز جود او

به شخص اندر زرین کند عظام

۱۶

ایا گشته مخالف ترا مطیع

و یا داده زمانه ترا زمام

۱۷

چه گویم که به دریای مدح تو

همی غرقه شود کشتی کلام

۱۸

ز همتای تو در شاه راه دهر

شد آمد نگشته است والسلام

۱۹

همی تا نبود باد کند رو

همی تا نشود خاک تیزگام

۲۰

ز نعمت به تو بادا مهین رسول

ز دولت به تو بادا بهین پیام

۲۱

تو از بخت رسیده بکام خویش

رهی نیز رسیده ز تو بکام

تصاویر و صوت

دیوان ابوالفرج رون شاعر قرن پنجم هجری به اهتمام محمود مهدوی دامغانی - ابوالفرج رونی - تصویر ۱۵۸

نظرات