
ابوالفرج رونی
شمارهٔ ۱
۱
روی چون حاصل نکوکاران
زلف چون نامه گنهکاران
۲
غمزه مانند آرزوی مضر
در کمینگاه طبع بیماران
۳
خیره اندر کرشمه چشمش
ذوق مستان و هوش هشیاران
۴
اندر آمد به مجلس و بنشست
چادرش بستدند از او یاران
۵
زیر و بم را به غمزه گویا کرد
تا بگفتند راز میخواران
نظرات
افسانه چراغی
امیرالملک