
ابوالفرج رونی
شمارهٔ ۲
۱
بیامدی صنما بر دو پای بنشستی
دلم ز دست برون کردی و بِدَر جستی
۲
نه مست بودی و پنداشتم که چون مستان
همی به حیله شناسی بلندی از پستی
۳
سه روز شد پس از آن تا ز درد فرقت تو
نه هوشیاری دانم که چیست نه مستی
۴
درست گشت که جان منی بدان معنی
که تا زمن بگسستی به من نه پیوستی
۵
به جان جانان گر تو به دست خویش دلم
چنانکه بردی امروز باز نفرستی
تصاویر و صوت

نظرات