سعدی

سعدی

بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی

۱

چنان قَحط سالی شد اندر دمشق

که یاران فراموش کردند عشق

۲

چنان آسمان بر زمین شد بَخیل

که لب تَر نکردند، زرع و نَخیل

۳

بخوشید سرچشمه‌های قدیم

نَمانْد آب، جز آبِ چشمِ یتیم

۴

نبودی به‌جز آهِ بیوهْ زنی

اگر بَر شدی دودی از روزَنی

۵

چو درویشِ بی‌رنگْ دیدم درخت

قوی بازوان، سُست و درمانده سخت

۶

نه در کوه سبزی نه در باغ شَخّ

ملخْ بوستان خورده، مَردُمْ ملخ

۷

در آن حال، پیش آمدم دوستی

از او مانده بر استخوان، پوستی

۸

وگرچه به مُکنت، قوی حال بود

خداوندِ جاه و زر و مال بود

۹

بدو گفتم: ای یارِ پاکیزه‌خوی

چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی

۱۰

بغُرّید بر من، که عقلت کجاست؟

چو دانیّ و پُرسی، سؤالت خطاست

۱۱

نبینی که سختی به غایت رسید؟

مَشَقَّت به حَدِّ نَهایت رسید؟

۱۲

نه باران همی آید از آسمان

نه بَر می‌رود، دودِ فریادخوان

۱۳

بدو گفتم: آخِر تو را باک نیست

کُشَد زَهر، جایی که تریاک نیست

۱۴

گر از نیستی دیگری شد هلاک

تو را هست، بَط را ز طوفان چه باک؟

۱۵

نگه کرد رنجیده در منْ فَقیه

نگه کردنِ عالِمْ اندر سَفیه

۱۶

که مَرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق

نیاساید و دوستانش غَریق

۱۷

من از بینوایی نِیَم رویْ زرد

غمِ بینوایان، رُخَم زرد کرد

۱۸

نخواهد که بیند خردمند، ریش

نه بر عُضوِ مردم، نه بر عُضوِ خویش

۱۹

یکی اول از تَندُرُستانْ منم

که ریشی ببینم بلرزد تنم

۲۰

مُنَغَّص بُوَد عیش آن تندرست

که باشد به پهلوی بیمارِ سست

۲۱

چو بینم که درویشِ مسکین نخورد

به کامْ اَندَرَم، لُقمه زهر است و درد

۲۲

یکی را به زندانْ درش دوستان

کجا مانَدَش، عیشِ در بوستان؟

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 376
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 60
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 58
بوستان سعدی مذهب و مصور نوشته شده در قرن نهم هجری قمری در ایران » تصویر 64
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 108

نظرات

user_image
فریده احساسی
۱۳۸۷/۰۴/۱۹ - ۰۳:۰۷:۴۵
من از بینوایی نیم روی زرد غم بینوایان رخم زرد کردمن اینطوری یادمه
پاسخ: نقل منبع اولیه (من از بی مرادی نیم روی زرد/غم بی مرادان دلم خسته کرد) با پیشنهاد شما (که نقل کتابهای درسی است) جایگزین شد.
user_image
مهران (شورش)
۱۳۸۷/۰۶/۱۶ - ۱۲:۵۸:۳۵
مصراع اول از بیت اول در کتب درسی اینگونه آمده :چنان خشک سالی شد اندر دمشق ...و نظر بنده در نسخ دیگر بدبن شیوه نیز افتاده است :چنان قحط سالی شد اندر دمشق ...باری ندانستم که این نوع فرمایش شما چون است که هم معنی و هم وزن شعر را مختل میکند. حال آنکه وزن عروضی این مثنوی فعولن فعولن فعولن فعول (متقارب مثمن مزاحف) است.لطفی فرموده مرا در این زمینه کمی راهنمایی کنید. قبلا از الطفات حضرات عالی متشکرم.
پاسخ: نقل اینجا «چنان قحط شد سالی اندر دمشق» از لحاظ وزنی با وزن بوستان سازگاری دارد (... سالیندر ...) ولی به نظرم نقل شما زیباتر است نقل دوم جایگزین شد، اگر از دوستان کسی به بوستان تصحیح محمدعلی فروغی دسترسی دارد ما را در این زمینه یاری کند.
user_image
اسماعیل-ذوقی
۱۳۸۹/۰۴/۲۶ - ۰۳:۰۲:۲۹
به عقیده من negah kardane aghel andar safih دروست هست چون متضاد سفیه عاقل هست
پاسخ: با تشکر، با نسخهٔ چاپی تصحیح فروغی مقابله شد؛ همین است که در متن آمده (عالم)، تغییری اعمال نشد.
user_image
صفری محمود
۱۳۹۰/۰۹/۰۳ - ۲۰:۱۱:۳۳
سلام من 35 سالمه یادمه وقتی که این شعر رو تو مدرسه می خوندیم معلم بیت اول رو می گفت که درستش دٍمشق یعنی با کسره ی دال و فتحه ی م امشب از ویکی پدیا سرچ کردم دیدم معلممون درست می گفته دمشق که ما معمولا می گیم به فتح دال و کسره ی میم اصلش دمشق به کسر داله خواستم بپرسم چه جوری می شه اگه با کسره ی دال و فتحه میم بخونیم که قافیه جور در نمی یاد اون وقت باید عشق رو هم با فتحه ی عین بخونیم می شه یه کم توضیح بدین لطفا اگه کسی می دونه
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۳/۲۹ - ۰۴:۳۹:۱۹
"سعدی دردمشق" چنان قتل عامی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق هر آن کس که با دیگری یار بود کنون عامل قتل دلدار بود! همی بمب می ریخت هرگوشه ای گهی خمسه خمسه گهی خوشه ای! عرب با عجم ترک و قوم یهود فرنگی و اعجوج و عاد و ثمود 1 همه صلحجو گشته و چاره ساز دموکرات و عادل چو شاه حجاز! به اطعام ایتام و بیوه زنان بدان سو روان بود کوفی عنان! طعام عرب بود آن روزگار کباب ملخ با سس سوسمار! 2 .... درآن شهرما را یکی دوست بود که شاگرد یک تاجر پوست بود! به بازارشامش بدیدم ولو شکم داده چون طبل جنگی جلو! بدو گفتم ای جاسم روی زرد غم بینوایان تو را گرد کرد؟! بغرید بر من: کلاست کجاست؟ چنین با بزرگان درشتی خطاست! تو کزمحنت دیگران بی غمی یقین جزئ یک درصد عالمی! دمشقی ندیدی که آواره شد ندیدی حلب هم حلب پاره شد؟! من اینجا کف پای مستضعفم به خدمت کمربسته جان برکفم! زاندوه مسکین و همنوع خویش دلم گشته ریش ورخم ریش ریش! برای حمایت ز کشت نخیل کنم وارد از مرزها دسته بیل! به سوق حرم جمعه خرجی دهم فلافل ز آرد نخودچی دهم! تسلا دهم رنج بیوه زنان به عقد موقت و با امتنان! دراین شهریک مردغمناک نیست کراک است هرجا که تریاک نیست! به امر تجارت شدم نابغه ز نفت و گن و پشمک و جغجغه! اقامت زچین دارم و انگلیس ذخیره کمی سیم وزر در سویس هوادار صلحم در این منطقه زمستعف و قدرت مطلقه! ..... 3..... کلو مالهم چون سنین حق حقو کی اونان سورا اول پی پل وق وقو !!؟ 4 " کیشو " 1-احتمالا برخی تاتارهای مرزنشین شمال روسیه 2-منظورازملخ همان میگوست و سس سوسمار نوعی مارک سس بوده که در حوالی کره ساخته می شده و به دلیل گرانی کمیاب هم بوده اند قطعا کنایه به برخی عادات غذایی نبوده است. 3-این شعراحتمالا به خط کوفی قدیم نگاشته شده است. نقاط نقطه چین دارای کلماتی نامفهوم بوده نظیر ختن "نام هنری چین" قاچاقچی وغیره... که درسفراخیر جهت رمز گشایی دراختیار کوفی عنان قرارگرفته است. شایدهم حوصله سعدی از ادعاهای جاسم سررفته باشد به نظرمی رسد که سعدی پس ازتادیب درمدرسه نظامیه بغداد به نگارش آن پرداخته باشد. ظن غالب آن است که ازاین پس القاب استاداجل و شیخ اجل وعلیه الرحمه نثار ایشان شده باشد 4-احتمالا ازاشعار دوران جاهلیت عرب است که نشان دهنده تسلط شاعران آن عصربه زبان های عربی فارسی ترکی انگلیسی و احتمالاهاپویی است
user_image
پیچک
۱۳۹۲/۰۵/۰۸ - ۱۰:۵۶:۰۷
از این موارد در آثار سعدی شیرین سخن بسیار دیده ام اینکه اعتقاد داشته به اصلاح فردی اصلاح جامعه را در اصلاح فرد فرد آن میدیده است
user_image
امیر
۱۳۹۲/۰۹/۱۲ - ۰۷:۱۳:۳۲
با سلام و احترامدر مصرع دوم بیت 13 ( کشد زهر جایی که تریاک نیست )، فکر کنم باید از واژه ی تریاق به جای تریاک استفاده کنیم.چون تریاق همون تریاک هستش که در کوه به صورت خودرو به عمل می آید و کاربردش فقط به صورت پادزهر هستش.باتشکر
user_image
احسان
۱۳۹۲/۱۰/۱۳ - ۰۲:۵۱:۳۳
نه در کوه سبزی نه در باغ شخملخ بوستان خورد و مردم ملخبتندید بر من که عقلت کجاست؟چو دانی و پرسی سؤالت خطاستمنغص بود عیش آن تندرستکه باشد به پهلوی بیمار سستیکی را به زندان درش دوستانکجا ماندش عیش در بوستان؟در تصحیح محمد علی فروغی اینگونه آمده است
user_image
سیمین
۱۳۹۴/۱۱/۱۱ - ۱۳:۰۵:۰۴
این مصرع پایانی رو من اینجوری خونده بودم : یکی را به زندان در اش دوستان کجا ماند اش عیش در بوستان ؟
user_image
پیمان
۱۳۹۵/۰۳/۲۲ - ۰۹:۰۱:۱۲
با سلام و عرض ادبو با تشکر از زحماتی که متقبل شده ایدبیت سوم، بر خلاف آن چه که مشابه این جا در کتاب فارسی دبستان خوانده ایم، احتمالاً به صورت زیر صحیح تر است:نجوشید سرچشمه های قدیمنماند آب به جز آب چشم یتیم
user_image
علی
۱۳۹۵/۰۷/۳۰ - ۰۳:۵۴:۰۵
منظور از ملخ میگو نیست دوست عزیز همون ملخ خودمونه چون فکر نکنم میگو بوستان بخوره ملخ بوستان خورده مردم ملخ
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۷/۳۰ - ۱۱:۱۰:۵۲
احتمالا میگوهای قرن هفتم جونده بودند و پرواز هم میکردند شبیه سوسک.نام دیگر میگو،ملخ دریایی،اربیان و روبیان هست.
user_image
احمد
۱۳۹۵/۰۸/۲۰ - ۱۱:۵۸:۰۷
ملخ بوستان خوردو مردم ملخ
user_image
محمد
۱۳۹۵/۱۲/۱۳ - ۰۱:۰۹:۰۳
منغص بود عیش آن تندرستمنغص یا منغص؟
user_image
محمد
۱۳۹۵/۱۲/۱۳ - ۰۱:۱۰:۵۵
منغص بود عیش آن تندرستمنغص یا منقص؟ ببخشید صفحه کلید همکاری نکرد.
user_image
بیک بابا
۱۳۹۶/۰۸/۱۱ - ۰۸:۲۰:۳۴
پیش استادان سخن گفتن خطاست بنا براین به سعدی علیه الرحمه ( باب اول در عدل و تدبیر و رای)مراجعه و نظرش را میارم. کاش در مدرسه ، درس سعدی تدریس می شد!به نظر سعدی، ارتباط اجتماعی مثبت یا دوستی بین افراد تضمین‌کننده پیشروی به سوی جامعه ایده‌آل است. زیرا دوستی به وجود آمده در جامعه و در میان تک‌تک افراد آن، باعث بروز ارتباطاتی می‌شود که نزدیکی و درک متقابل را افزایش می‌دهد.
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۲۸ - ۱۵:۱۴:۰۴
چنان خشک سالی شد اندر دمشقکه یاران فراموش کردند عشقبه نظرم چنان خشک سالی شد درست تر است چ و خ و س و ش پشت سر همچ/نان/خش=فعولنک/سا/لی=فعولنش/دن/در=فعولند/مشق=فعلک/یا/رانف/را/موش/کر/دند/عشق
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۲۸ - ۱۵:۲۰:۱۸
مصرع نخست را باید به گونه ای خواند که بشود از قضا و ناگهان خشک سالی در دمشق پدیدار شد که پیشینه نداشته
user_image
ناصرقنبری
۱۳۹۷/۰۱/۲۹ - ۰۲:۲۲:۴۰
سلاملطفا بفرمایید این مصراع را چگونه بخوانیمچو درویش، بی برگ دیدم درخت در این حالت بی برگ صفت است برای درختیاچو درویش بی برگ دیدم درخت در این حالت بی برگ صفت است برای درویش
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۲۹ - ۰۳:۴۷:۲۷
چ/در/وی/ش/بی/بر/گ/دی/دم/د/رختدرخت را بی برگ دیدم مانند درویشدرویش خود نماد بیچیزی است و درخت بی برگ بر اثر خشکسالی بدان مانند شده است.ش در درویش ساکن است.
user_image
جمشیددوستی
۱۳۹۷/۰۶/۲۱ - ۰۲:۰۴:۲۶
لطفاً یکی از بزرگواران بیت نه باران همی آیدازآسمان ،نه برمیرود دود فریاد خوان را برای این حقیر معنی نماید .بسیار سپاسگزارم بود.
user_image
جمشیددوستی
۱۳۹۷/۰۶/۲۱ - ۰۲:۰۷:۳۵
اشتباه تایپی ،اصلاح میشود ، سپاسگزار خواهم بود .
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۶/۲۱ - ۱۳:۱۱:۳۵
نه باران همی آید از آسماننه بر می‌رود دود فریاد خوانمصرع دوم در اصل چنین بوده که "دل" حذف شده است;نه بر می‌رود دود دل فریاد خوانیعنی از آسمان بالای سر باران فرود نمی آید و از زمین زیر پا آه و فغان مردم رنجور بالا نمیرود(یا توان و امیدی برای نالیدن ندارند گویی که به قهر خدا و آسمانش گرفتارند)
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۷/۰۶/۲۱ - ۱۴:۰۸:۱۹
دوست جان 7نه باران همی آید از آسماننه بر می‌رود دود فریاد خوان،،،نه بر می‌رود دود دل فریاد خوان؟یکبار دیگر مصرع پیشنهادی خود را بخوانید ، وزن را خراب کردید
user_image
میم الف
۱۳۹۷/۰۷/۰۳ - ۱۰:۳۷:۴۸
در جواب محمد منغص درست است و نه منقص. منغص به معنای ناگوار و ناخوش. تیره و مکدر. یعنی عیشی که گوارا و خوش نیست
user_image
محسن
۱۳۹۷/۰۹/۰۹ - ۱۴:۲۶:۱۴
در بیت پانزدهم: عاقل به جای عالم
user_image
هاشم پیرگزی
۱۳۹۷/۰۹/۱۸ - ۰۵:۱۰:۲۲
دوستان ادب دوست ، درود ،من متن جناب محمد رضا ترکی را خواندم و توصیه می کنم تشنگان خرد و حکمت سعدی نیز بخوانند .این سپاسنامه هم به ایشان تقدیم شد :0 دیدگاه در “عشق و دمشق”هاشم پیرگزیدیدگاه شما در انتظار بررسی است.جناب استاد گرامی ، ادای درود و سر کرنش به پیشگاه جنابتان ؛ که با نگارش این دیدگاه پرده از پوشش نگاه ژرف شیخ بر گرفتید و با زدودن غبار از آینه اندیشه سعدی روشنی را بر گوشه های تاریک اندیشه تشنگان خرد تابانیدید . آینه دار و ماندگار !یکشنبه 18 آذر 1397 در 13:34
پاسخ
user_image
رضا صدر
۱۳۹۸/۰۱/۰۵ - ۱۹:۳۱:۳۴
نمی‌دانم چرا فکر می کنم که سه بیت معروف زیر را هم ‌در این حکایت خوانده ام. هم از نظر وزن و هم از نظر مضمون با آن سازگارند. میدانم که این سه بیت در یک حکایت گلستان هم آمده، ولی نمونه هایی هست که سعدی در گلستان ابیاتی از بوستان را می آورد.اگر درست باشد، جای این سه بیت احتمالاً در اواخر حکایت و مثلاً قبل از سه بیت آخر است.بنی‌آدم اعضای یکدیگرندکه در آفرینش ز یک گوهرندچو عضوی به‌درد آورَد روزگاردگر عضوها را نمانَد قرارتو کز محنت دیگران بی‌غمینشاید که نامت نهند آدمی
user_image
حسین کچوئی
۱۳۹۸/۰۲/۰۱ - ۱۶:۵۲:۵۵
نه در کوه سبزی نه در باغ و شخبنظر حرف ربط «و» در صحیح خواندن مصرح نیاز میباشد .
user_image
فرشید پیری
۱۳۹۸/۰۷/۰۹ - ۰۵:۳۳:۵۸
در جواب حسین کچویی: نه در کوه سبزی می روید و نه در باغ شاخەی درختی مانده
user_image
kamran balani
۱۳۹۹/۰۳/۰۵ - ۰۲:۲۳:۰۴
منقص بود عیش آن تندرستکه باشد به نزدیک بیمار سستنزدیک بجای پهلوی بیمار در نسخه ای که من دارم درج شده. البته این نسخه چاپ شده از روی نسخه فروغی هست و مطمئن نیستم ولی بتندید بر من که عقلت کجاست هم بجای بغرید بر من درج شده
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۳/۱۴ - ۰۴:۲۱:۵۲
سعدی به طرز عجیبی نصف ضرب المثل هایی که امروز استفاده میکنیم رو توی این مثنوی ساخته، شیرین سخن که میگوییم همین است.
user_image
وکیل ‌
۱۳۹۹/۰۶/۱۶ - ۱۳:۱۹:۴۱
در بیت پنجم "بی برگ" مناسب‌تر است تا "بی رنگ"
user_image
علی
۱۳۹۹/۱۱/۰۵ - ۰۲:۴۴:۴۹
چنان خوشکسالی شد نه چنان قحطی شد
user_image
Alex
۱۳۹۹/۱۱/۲۱ - ۰۹:۲۱:۴۶
باید بیت اول اینجوری باشه چنان خشک سالی شد اندر دمشق نه چنان قحط سالی شد اندر دمشض اینجوری اهنگین تره
user_image
مازیار
۱۴۰۱/۰۶/۱۲ - ۰۷:۵۹:۵۲
دوستان کسی معنی بیت آخر رو میدونه؟
user_image
سیدزانیار شهیدی
۱۴۰۳/۰۶/۰۵ - ۲۱:۳۳:۵۸
کلا دوستان مفهوم شعر درک نکردن ان کسی که در وادی عرفان باشد شمس قمر در جهان داند منظور شیخ اجل میفهمه ! رنگ زرد از غم بینوای دوستان بوده که گرفتارند نه... ! جور دیگر باید دید چشم هارا شست
user_image
سیدزانیار شهیدی
۱۴۰۳/۰۶/۰۵ - ۲۱:۳۵:۱۲
نگاه شاعر عارفانه و کلا جدا از این قصه قحطی در دمشق بود و تمثیل بود