
سعدی
بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه
یکی روبهی دید بی دست و پای
فروماند در لطف و صنع خدای
که چون زندگانی به سر میبرد؟
بدین دست و پای از کجا میخورد؟
در این بود درویش شوریدهرنگ
که شیری درآمد شغالی به چنگ
شغال نگونبخت را شیر خورد
بماند آنچه روباه از آن سیر خورد
دگر روز باز اتفاق اوفتاد
که روزیرسان قوت روزش بداد
یقین، مرد را دیده بیننده کرد
شد و تکیه بر آفریننده کرد
کز این پس به کنجی نشینم چو مور
که روزی نخوردند پیلان به زور
زنخدان فرو برد چندی به جیب
که بخشنده روزی فرستد ز غیب
نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست
چو چنگش رگ و استخوان ماند و پوست
چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش
ز دیوار محرابش آمد به گوش
برو شیر درنده باش، ای دغل
مینداز خود را چو روباه شل
چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر
چه باشی چو روبه، به وامانده سیر؟
چو شیر آن که را گردنی فربه است
گر افتد چو روبه، سگ از وی به است
به چنگ آر و با دیگران نوش کن
نه بر فضلهٔ دیگران گوش کن
بخور تا توانی به بازوی خویش
که سعیت بود در ترازوی خویش
چو مردان ببر رنج و راحت رسان
مخنث خورد دسترنج کسان
بگیر ای جوان دست درویش پیر
نه خود را بیفکن که دستم بگیر
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
که دونهمتانند بی مغز و پوست
کسی نیک بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلق خدای
تصاویر و صوت




نظرات
A.Arjmand
پاسخ: نقل شما، احتمالاً نسخۀ بدل متن است، در حاشیه باقی گذاشتیم.
جابرهمتی
پاسخ: با تشکر، با تصحیح فروغی مطابقت دادم، مطابق فرمودهٔ شما در متن آورده «اتفاق اوفتاد»، ولی در حاشیه بدل «اتفاقی فتاد» را هم آورده. در هر حال، مطابق پیشنهاد شما تصحیح شد.
ناشناس
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
ناشناس
پیام
پیام
hossein
مهرشاد
بهمن
علیرضا
علیرضا
علیرضا
علیرضا
علیرضا
علیرضا
مزدک
شکوه
ناشناس
ایمان راد
۷
۷
آیدا
آرش
۷
هوشنگ
ابراهیم رمضانلی
پریسا
بی سواد
۷
هوشنگ
۷
۷
سائل
۷
سیا
۷
عل رضا نقش
عل رضا نقش
عل رضا نقش
عل رضا نقش
ویزیت پزشک عمومی و متخصص در منزل
مفقودالاثر
هادی احمدی
محمد!
محمد!
nabavar
احمد رحمت بر
Ali ali.bayat.۱۳۸۲۱۳۸۲@gmail.com
ملیکا رضایی
ملیکا رضایی
شاهان نوذری
محسن رضایی
Zahra