سعدی

سعدی

بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه

۱

یکی روبهی دید بی دست و پای

فروماند در لطف و صنع خدای

۲

که چون زندگانی به سر می‌برد؟

بدین دست و پای از کجا می‌خورد؟

۳

در این بود درویش شوریده‌رنگ

که شیری درآمد شغالی به چنگ

۴

شغال نگون‌بخت را شیر خورد

بماند آنچه روباه از آن سیر خورد

۵

دگر روز باز اتفاق اوفتاد

که روزی‌رسان قوت روزش بداد

۶

یقین، مرد را دیده بیننده کرد

شد و تکیه بر آفریننده کرد

۷

کز این پس به کنجی نشینم چو مور

که روزی نخوردند پیلان به زور

۸

زنخدان فرو برد چندی به جیب

که بخشنده روزی فرستد ز غیب

۹

نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست

چو چنگش رگ و استخوان ماند و پوست

۱۰

چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش

ز دیوار محرابش آمد به گوش

۱۱

برو شیر درنده باش، ای دغل

مینداز خود را چو روباه شل

۱۲

چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر

چه باشی چو روبه، به وامانده سیر؟

۱۳

چو شیر آن که را گردنی فربه است

گر افتد چو روبه، سگ از وی به است

۱۴

به چنگ آر و با دیگران نوش کن

نه بر فضلهٔ دیگران گوش کن

۱۵

بخور تا توانی به بازوی خویش

که سعیت بود در ترازوی خویش

۱۶

چو مردان ببر رنج و راحت رسان

مخنث خورد دسترنج کسان

۱۷

بگیر ای جوان دست درویش پیر

نه خود را بیفکن که دستم بگیر

۱۸

خدا را بر آن بنده بخشایش است

که خلق از وجودش در آسایش است

۱۹

کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست

که دون‌همتانند بی مغز و پوست

۲۰

کسی نیک بیند به هر دو سرای

که نیکی رساند به خلق خدای

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 423
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 78
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 118
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 182

نظرات

user_image
A.Arjmand
۱۳۸۸/۰۵/۱۰ - ۰۳:۱۳:۴۰
بیت نهم: چو صبرش نماند از ضعیفی و هوش ز دیوارش آوازی آمد به گوش
پاسخ: نقل شما، احتمالاً نسخۀ بدل متن است، در حاشیه باقی گذاشتیم.
user_image
جابرهمتی
۱۳۸۹/۰۴/۱۵ - ۰۲:۲۶:۱۸
بیت پنجم:اتفاق اوفتاد
پاسخ: با تشکر، با تصحیح فروغی مطابقت دادم، مطابق فرمودهٔ شما در متن آورده «اتفاق اوفتاد»، ولی در حاشیه بدل «اتفاقی فتاد» را هم آورده. در هر حال، مطابق پیشنهاد شما تصحیح شد.
user_image
ناشناس
۱۳۸۹/۰۶/۰۷ - ۱۶:۰۰:۵۷
با تشکر از زحماتتون و تبریک به خاطر این ایده قشنگ در پاس داشت ادبیات فارسی.فکر کنم در بیت هفدهم مصراع دوم: نه خود را بیگفن که دستم بگیر، درستش نه خود را بیفکن که دستم بگیر باشد.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۳/۲۳ - ۱۶:۱۵:۰۳
لطفا "هم تانند" را معنی کنید.(که دون هم تانند بی مغز و پوست)با تشکر
user_image
پیام
۱۳۹۱/۱۰/۱۱ - ۱۱:۴۷:۲۹
بیت نوزدهم - مصرع دوم ، صحیح آن چنین است:"که دون همتانند بی مغز و پوست"
user_image
پیام
۱۳۹۱/۱۰/۱۱ - ۱۱:۵۵:۵۰
میخواستم بگم "همتانند" کلا سرهم باید نوشته بشه، منظور شاعر "اشخاص دون همت" بوده. اما ظاهراً فونت این صفحه نمیتونه این حروف رو بهم بچسبونه.
user_image
hossein
۱۳۹۲/۰۸/۲۶ - ۱۲:۴۴:۳۹
سطر 6 اشتباه میباشد ، صحیح ان : بقین دیده مرد بینتده کرد
user_image
مهرشاد
۱۳۹۳/۰۸/۲۳ - ۱۲:۵۸:۵۹
ممنون از زحماتتون. دستون درد نکنه خیلی وقت بود دنبال این شعر بودم. همتانند به چه معناست؟؟؟؟!!!!!!
user_image
بهمن
۱۳۹۳/۰۹/۰۲ - ۲۳:۴۲:۱۲
در متون درسی دیگر جای این اشعار خالیست چرا؟
user_image
علیرضا
۱۳۹۳/۱۱/۰۷ - ۰۵:۱۶:۲۷
در بیت 6 : مصرع اول : " یقین، مرد را دیده بیننده کرد " من در فایل صوتی گوش کردم و می گوید که : " بقین دیده مرد بینتده کرد " حالا درستش کدام است ؟؟؟؟؟؟؟
user_image
علیرضا
۱۳۹۳/۱۱/۰۷ - ۰۵:۱۹:۴۴
در بیت 3 : مصرع دوم : ” که شیری برآمد شغالی به چنگ ” من در فایل صوتی گوش کردم و می گوید که : ” که شیری درآمد شغالی به چنگ ” حالا درستش کدام است ؟؟؟؟؟؟؟
user_image
علیرضا
۱۳۹۳/۱۱/۰۷ - ۰۵:۲۰:۴۶
حالا کدام دست است ؟ که شیری در آمد یا بر آمد ؟؟؟؟
user_image
علیرضا
۱۳۹۳/۱۱/۰۷ - ۰۵:۲۳:۲۳
بیت 4 : مصرع دوم : ” بماند آنچه روباه از آن سیر خورد ” من در فایل صوتی گوش کردم و می گوید که : ” بماند آنچه روباه از او سیر خورد ” حالا درستش کدام است ؟؟؟؟؟؟؟ روباه از آن یا روباه از او ؟؟؟؟؟؟؟
user_image
علیرضا
۱۳۹۳/۱۱/۰۷ - ۰۵:۲۵:۲۵
آدرس سایتی که فایل صوتی را از آن گوش کردم : پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
علیرضا
۱۳۹۳/۱۱/۰۷ - ۰۶:۰۲:۱۴
بیت 8 : مصرع دوم : ” که بخشنده روزی فرستد زغیب ” من در فایل صوتی گوش کردم و می گوید که : ” که بخشنده روزی رساند زغیب ” حالا درستش کدام است ؟؟؟؟؟؟؟ روزی فرستد یا رساند ؟؟؟؟؟؟؟
user_image
مزدک
۱۳۹۴/۰۳/۰۸ - ۱۴:۰۴:۰۷
من فکر می کنم که مصراع دوم از سطر اول مانده است نه ماند.چون در مورد اتفاقی که درحال انجام است و هنوز ادامه دارد صحبت می شود نه گذشته مطلق.؟
user_image
شکوه
۱۳۹۴/۰۳/۲۷ - ۱۸:۳۴:۲۴
یقین دیده ی مرد بیننده کرد: یعنی مرد بیننده بر آنچه که دید یقین پیدا کرد.
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۵/۱۲ - ۲۲:۰۹:۵۷
سؤال اینکه چرا شغالی به چنگ ، چرا نفرموده غزالی به چنگ و یا شکاری به چنگ.
user_image
ایمان راد
۱۳۹۵/۰۲/۲۹ - ۰۴:۳۲:۴۸
مصرع "یقین دیده مرد بیننده کرد" به معنی اعتماد کامل آن شخص از برداشت شخصی خودش از منطره پیش روش است که به نظر با معنا و مفهوم ابیات دیگر متناسب است.
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۴/۱۱ - ۱۰:۵۴:۱۵
یقین، مرد را دیده بیننده کردشد و تکیه بر آفریننده کرددرست: بقین،دیده مرد بینتده کردشد و تکیه بر آفریننده کردیعنی مرد یقین پیدا کرد از(با) دیدن آن
user_image
۷
۱۳۹۵/۰۵/۰۲ - ۱۸:۴۲:۴۷
یکی روبهی دید بی دست و پایفرو ماند در لطف و صنع خدایمن از روز نخست "لطف و صنع" در زبانم نمیچرخید و اینجور میخواندم:یکی روبهی دید بی دست و پایفرو ماند در کار و بار خدای
user_image
آیدا
۱۳۹۵/۰۹/۲۱ - ۱۰:۴۵:۲۹
قابل توجه دوستان عزیز و گرامیدر زبان ما وقتی "و" استثنا در کلمه قرار میگیرد، به دلایل علمی و ثابت شده، " َ " خوانده می شود.بنابراین در بیت دوم می خوانیم:که چون زندگانی به سر می برد؟بدین دست و پای از کجا می خَرَد؟قابل توجه است که قافیه در این حالت بسیار درسک تر در می آید.
user_image
آرش
۱۳۹۶/۰۱/۱۶ - ۱۵:۲۷:۱۷
به کنجی نشینم چو مور یعنی چه ؟ مورچه که خیلی پرکاره و همبشه در حال فعالیت است .
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۱/۱۶ - ۱۹:۱۶:۳۹
کز این پس به کنجی نشینم چو مورکه روزی نخوردند پیلان به زورمور در اینجا نماد بی آزاری و بی زوری است(درویشی) در برابر زور فیل.یعنی وقتی کوجک بی زور و بزرگ زوردار به آسانی به هدف خود میرسند من چرا زور بزنم که در میانه جای دارم.این استدلال نادرست از زبان درویش تناسان گمراه است و همانگونه که فرمودید مور بیش از بسیاری جانداران زور میزند و سعدی هم در این داستان این نادرستی را یادآور میشود.به عقل آن به که روزی خورده باشدکه بی شک کار کرده کرده باشد.اگر دانش به روزی برفزودی ز نادان تنگ روزی تر نبودی
user_image
هوشنگ
۱۳۹۶/۰۲/۱۶ - ۰۸:۲۷:۰۱
بهترنبوددربیت سوم بجای شغال ازشکاراستفاده میشد؟که شیری برآمدشکاری به چنگ
user_image
ابراهیم رمضانلی
۱۳۹۶/۰۶/۲۳ - ۰۰:۱۱:۴۹
در مصرع "که شیری برآمد...." برآمدن به معنی ظاهرشدن،نمایان شدن است.
user_image
پریسا
۱۳۹۶/۰۷/۱۲ - ۱۶:۰۱:۳۰
سلام دو سوال:1این روباهه واقعادست و پا نداره یا اینکه منظورشاعر اینه که روباهه بی عرضه بوده؟2دربیت4مصرع2،اصرار شاعر براینه که روباهه روزی ش رو گرفته یا اینکه اصرار میکنه که روباهه خیلی خورده وخیلی سیر شده؟
user_image
بی سواد
۱۳۹۶/۰۷/۱۴ - ۰۴:۳۶:۵۶
دوستانی که به جای شغآل غزال و شکار می پسندندیا کار وبار به جای لطف و صنع، باید به خود شیخ مراجعه فرمایند. و می گویند: عجبت لمن ایمن بالرزق، کیف یطلب! وخداوند آگاهترین است
user_image
۷
۱۳۹۶/۰۷/۱۴ - ۱۴:۲۴:۲۲
گویا این روباه ویلچر داشته است.روباه روزی اش را گرفت چون روزگار برایش اینگونه رقم خورده است.
user_image
هوشنگ
۱۳۹۶/۰۹/۱۳ - ۰۶:۰۰:۴۳
اتفاقاانتقادبنده بجاستشیرمعمولاشغال رونمیخوره اکثراوقات آهوگوزن غزال بزکوهی واین چنین حیواناتی میخورهمعمولاجانواران گوشت خوارازجانوران گیاه خوارارتزاق میکننپس لطفاتغییری بدینکه شیری برامدشکاری بچنگ
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۲۲ - ۰۳:۴۹:۳۹
شغال یا شگال به عربی الجَقَل شده است.این واژه در فرانسوی chacal و ترکی آن جقل است
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۲۲ - ۰۴:۰۳:۲۶
چون این شیر تنها بوده و از سویی سخن از قدرت برتر رفته میتوان گرفت که شیر داستان شیر نر بوده.نری که بالغ میشود از گروه رانده میشود مگر اینکه همت کند و جنم داشته باشد و با زور پنجه و دندان و شاید بازو آقا بالا سر گله ای شود و نر بدبخت دیگری را تباه کند یا اگر بخت یارش باشد و زنده ماند آواره و خانه بدوشش گرداند.
user_image
سائل
۱۳۹۷/۰۱/۲۲ - ۰۵:۵۶:۵۳
نه بر فضلهٔ دیگران "گوش" کناحتمالا نوش کن نیست؟
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۱/۲۲ - ۰۷:۵۸:۲۹
بچنگ آر و با دیگران نوش کننه بر فضلهٔ دیگران گوش کنبرو کار میکن و از دسترنج خود به دیگران هم بدهنه اینکه گوش به زنگ پس مانده دیگران باشی
user_image
سیا
۱۳۹۷/۰۲/۱۶ - ۱۵:۵۷:۰۷
که زین پس به کنجی نشینم چو مور...
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۲/۲۰ - ۲۳:۰۳:۰۳
درباره روباه بد نیست بدانیم که به معنی دزد است.رب یا روب از ربودن یا روبودن می آید و به معنی بردن و رفتن است.ربودن و روبیدن یا رفتن هم معنی هستند.بعدتر رفتن و روبیدن در معنی پاک کردن بکار رفته است هر چند که خود بردن هم در اصل با پاک کردن همراه است.دیگر معنی روب،مالیدن است.روب(رب)+اک=روباک=روباهآهنربا:رباینده آهن
user_image
عل رضا نقش
۱۳۹۷/۰۸/۱۹ - ۱۵:۱۴:۴۷
1-در بیت 1 و 2 جناب شیخ به تناقض گوید روبه بی دست و پای و در جای دیگر می پرسد با این دست و چای چگونه غذا می خورد.2-
user_image
عل رضا نقش
۱۳۹۷/۰۸/۱۹ - ۱۵:۱۸:۱۸
2_شغال که خود مردار خوار است.مرده اش توسط روباه خورده می شود
user_image
عل رضا نقش
۱۳۹۷/۰۸/۱۹ - ۱۵:۲۱:۲۶
3-روباه که نماد حیله ومکر است به تقدیر بی دست و پا شده است و مانند مردار خوارن گشته است
user_image
عل رضا نقش
۱۳۹۷/۰۸/۱۹ - ۱۵:۳۴:۰۰
در بیت 11 می گوید برو شیر درنده باش و دربیت 13 هشدار میدهد شیر فربه هم متواند از سگ پستر گردد.در ادامه روش مورچه میستاید
user_image
ویزیت پزشک عمومی و متخصص در منزل
۱۳۹۷/۰۸/۲۴ - ۱۱:۰۷:۰۲
زنخدان فرو برد چندی به جیب که بخشنده روزی فرستد ز غیبقافیه ها به هم نمیخونه.
user_image
مفقودالاثر
۱۳۹۷/۰۸/۲۴ - ۱۲:۲۹:۴۴
دوست پزشک این لغت تلفظ درستش : jaybیعنی گریبان یعنی یقه هست نه به معنای جیب لباسو تلفظش هم درست مثل عیب هستش
user_image
هادی احمدی
۱۳۹۷/۱۰/۲۸ - ۰۸:۳۹:۰۷
مممممممنون از وبسایتتون
user_image
محمد!
۱۳۹۹/۰۴/۲۰ - ۱۵:۲۲:۴۷
بیت ششم:یقین، مرد را دیده بیننده کرد"دیده" مجازا به معنی "چشم" به کار رفته و اگر به جای "دیده" کلمه "چشم" را جایگزین کنیم، معنی این مصرع را بهتر درک خواهیم کرد:مرد با دیدن صحنه روباه و شیر (هرچند به اشتباه) به این یقین رسید که برای دریافت رزق و روزی نباید تلاش کرد. و این یقین، چشم مرد را باز کرد.
user_image
محمد!
۱۳۹۹/۰۴/۲۰ - ۱۵:۳۱:۱۱
بیت هفتم:کز این پس به کنجی نشینم چو مور"مور" ممکن است به معنی "موریانه" باشد، و نه "مورچه"موریانه ها در کنجی به دور از همه سرپناهی از خاک و چوب و علفهای خشک می سازند و در همانجا می مانند. و مثل مورچه تلاش چندانی نمی کنند.
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۴/۲۰ - ۱۷:۴۹:۰۵
گرامی م‍حمد کز این پس به کنجی نشینم چو مورکه روزی نخوردند پیلان به زورمنظور سعدی در اینجا گوشه نشینی و بی تحرکی مورچه نیست، بلکه خُرد و ضعیف بودن اوست، چون در مصرع بعدی به زور و قوی بودن پیل اشاره دارد. درین مانا که مانند آدم ضعیفی کنجی می نشینم و به زور بازو متوسل نمی شوم
user_image
احمد رحمت بر
۱۳۹۹/۱۱/۲۷ - ۰۷:۵۲:۲۰
در واژه‌نامه دهخدا زیر مدخل «گوش کردن» آمده است:|| منتظر بودن . امید داشتن :به چنگ آر و با دیگران نوش کننه بر فضله ٔ دیگران گوش کن .سعدی (بوستان ).
user_image
Ali ali.bayat.۱۳۸۲۱۳۸۲@gmail.com
۱۴۰۰/۰۷/۲۳ - ۱۰:۳۵:۱۰
به نظرم شاعر کاملا حرکت اشتباهی کرده که از مور در اون بیت استفاده کرده چون مور همیشه نماد سخت کوشی و تلاش بوده و نباید در معنای مذکر به کار برده بشه
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۷/۲۳ - ۱۱:۱۰:۴۵
علی عزیز  اتفاقا تشبیه زیبایی و به جایی هست ... هر چند که مورچه در بیشتر اشعار طبق گفته شما نماد سخت کوشی ست اما باز هم اینجا به جا بوده است ... مورچه هرچند که تلاش میکند ولی آیا غیر این هست که از خورده های خوراکی که مثلاً فرضا ما انسان ها خورده ایم بهره میبرد ؟ البته فرضا که نه کلا این کار را میکند :)   ولی خب مورچه بدبخت هم که در آن حد بزرگ نیست مثل ما که برود و شکاری به دست آید البته اگر علمی بگوییم گاهی شکار هم میکند :)⁦>.<⁩ بگذریم ... علی عزیز گونه ای دیگر بنگرید شاید همانی را ببینید که سعدی دید البته منظورم در این شعر هست⁦;)⁩ تازه متذکر شوم که این شعر رابطه معنایی بین واژگان دارد و از آنجا که شغال و روباه و شیر به کار رفته و معنی تلاش و از رنج بازوی خود خوردن را میدهد مورچه هم باید مطابق این نمادهایی که شیر و روباه دارند یک نمادی داشته باشد مطابق با اینها و مفهوم کلی و اصلی شعر... خوب نگاه کنیم میبینم چون فقیرانی که به جای آنکه تلاش کنند گدایی میکنند این حیوانات هم همین طورند ... در واقع دروغ نباشد اگر بگویم که صفات حیوانی در انسان ها هست وگرنه نماد اصلا وجود نداشت ... بهتر است که این صفات که با حیوانات برابر است بهتر مورد استفاده آید ...مثلا مکار بودن بد است ولی گاه این مکاری ما را از یک فاجعه نجات میدهد ... خب باید از هر چیز متعادل استفاده کرد ... بهترین کار ها میانه ترین آنهاست  خیر الامور اوسطها ... .   از کجا به کجا رسیدیم ...⁦ ⁦:)⁩ درود به شما 
user_image
ملیکا رضایی
۱۴۰۰/۰۷/۲۳ - ۱۱:۱۴:۳۲
البته از حق نگذریم وضع کشور آنگونه که باید نیست و انتظار من فراتر از حد معمول است ... منظور من سخره گرفتن نبوده است و امید که کسی از من ناراحت شده باشد ولی آیا غیر اینست که میگویم ؟   در هر صورت منظور من چیز بد نبوده ... لطفاً بد نبینید
user_image
شاهان نوذری
۱۴۰۰/۰۸/۲۸ - ۱۰:۲۷:۱۱
بیت ششم:  یقین، دیده مردِ بیننده کرد
user_image
محسن رضایی
۱۴۰۳/۰۳/۱۷ - ۱۵:۰۹:۵۷
سلام شعر بسیار زیبایی بود
user_image
Zahra
۱۴۰۳/۰۶/۲۶ - ۱۱:۱۴:۴۲
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست/که دون همتانند بی مغز و پوست سوال:پوست رو میتونیم مجاز از ظاهر بگیریم؟ انسان های پست، نه تنها خرد ندارند بلکه ظاهر مناسبی هم ندارند؟یا اینکه انسان های پست تنها ظاهر دارند و بی خرد اند.