
سعدی
بخش ۱۲ - حکایت
۱
طبیبی پری چهره در مرو بود
که در باغ دل قامتش سرو بود
۲
نه از درد دلهای ریشش خبر
نه از چشم بیمار خویشش خبر
۳
حکایت کند دردمندی غریب
که خوش بود چندی سرم با طبیب
۴
نمیخواستم تندرستی خویش
که دیگر نیاید طبیبم به پیش
۵
بسا عقل زورآور چیردست
که سودای عشقش کند زیردست
۶
چو سودا خرد را بمالید گوش
نیارد دگر سر برآورد هوش
تصاویر و صوت






نظرات
سعید