سعدی

سعدی

بخش ۱۴ - حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب

۱

میان دو عم زاده وصلت فتاد

دو خورشید سیمای مهتر نژاد

۲

یکی را به غایت خوش افتاده بود

دگر نافر و سرکش افتاده بود

۳

یکی خلق و لطف پریوار داشت

یکی روی در روی دیوار داشت

۴

یکی خویشتن را بیاراستی

دگر مرگ خویش از خدا خواستی

۵

پسر را نشاندند پیران ده

که مهرت بر او نیست مهرش بده

۶

بخندید و گفتا به صد گوسفند

تغابن نباشد رهایی ز بند

۷

به ناخن پری چهره می‌کند پوست

که هرگز بدین کی شکیبم ز دوست؟

۸

نه صد گوسفندم که سیصد هزار

نباید به نادیدن روی یار

۹

تو را هر چه مشغول دارد ز دوست

اگر راست خواهی دلارامت اوست

۱۰

یکی پیش شوریده حالی نبشت

که دوزخ تمنا کنی یا بهشت؟

۱۱

بگفتا مپرس از من این ماجرا

پسندیدم آنچ او پسندد مرا

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 450
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 118
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 157
بوستان سعدی مذهب و مصور نوشته شده در قرن نهم هجری قمری در ایران » تصویر 191
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 221

نظرات

user_image
نوید
۱۳۹۴/۰۵/۰۵ - ۱۵:۰۱:۲۷
سلام فک کنم تو اخرین بیت ماجرا اشتباه نوشته شده
user_image
Masih
۱۳۹۷/۰۹/۰۹ - ۱۸:۴۰:۵۸
داستان درسه و منظور اینه که هر چه را که با اون دوست قبولم کنه من قبول دارم. چه بهشت چه جهنم
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۱۱/۲۰ - ۰۴:۰۰:۱۰
چقدر دردناک که یکی را اینقدر دوست بداری و اون همون قدر از تو بیزار باشد! خدا نصیب هیچ کسی نکند. آمین
user_image
م شریعتی
۱۴۰۲/۰۶/۱۶ - ۰۱:۴۸:۰۹
دوستان لطف می‌کنند ماجرای این شعر رو توضیح بدن، معنی این چند بیت رو متوجه نشدم: بخندید و گفتا به صد گوسفند تغابن نباشد رهایی ز بند به ناخن پری چهره می‌کند پوست که هرگز بدین کی شکیبم ز دوست؟ نه صد گوسفندم که سیصد هزار نباید به نادیدن روی یار  
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۲/۰۶/۲۳ - ۰۸:۰۸:۲۹
سلام  نکته ای که در این بیت نهفته است اینه که در زندگانی، آدمی به هرچه که دل ببنده ودر طلب اون باشه وبقول استاد پرویز شهبازی اون را در مرکز خودش قرار بده اون براش الوهیت پیدا میکنه حال مال وثروت باشه، علم اندوزی باشه ،فرزند باشه،اعتقادات کور مذهبی باشه و.... واین بیت  رباعی ذیل از جناب مولانا  را برام تداعی کرد تادر طلب گوهر کانی کانی تادر هوس لقمه نانی نانی این نکته رمز اگر بدانی دانی هرچیز که در جستن آنی آنی شاد باشید