سعدی

سعدی

بخش ۱۸ - گفتار در معنی فنای موجودات در معرض وجود باری

۱

ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست

بر عارفان جز خدا هیچ نیست

۲

توان گفتن این با حقایق شناس

ولی خرده گیرند اهل قیاس

۳

که پس آسمان و زمین چیستند؟

بنی آدم و دام و دد کیستند؟

۴

پسندیده پرسیدی ای هوشمند

بگویم گر آید جوابت پسند

۵

که هامون و دریا و کوه و فلک

پری و آدمی‌زاد و دیو و ملک

۶

همه هرچه هستند از آن کمترند

که با هستیش نام هستی برند

۷

عظیم است پیش تو دریا به موج

بلند است خورشید تابان به اوج

۸

ولی اهل صورت کجا پی برند

که ارباب معنی به ملکی درند

۹

که گر آفتاب است یک ذره نیست

وگر هفت دریاست یک قطره نیست

۱۰

چو سلطان عزت علم بر کشد

جهان سر به جیب عدم در کشد

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 453
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 123
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 161
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 226

نظرات

user_image
گمنام
۱۳۹۱/۰۲/۳۰ - ۲۳:۱۹:۰۵
با سلام و سپاس از زحمات شما فکر میکنم در بیت پنجم بهتر است واژه "که" جایگزین "نه" شود. بیت 5 وصل میشود به بیت 6.
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۷/۲۲ - ۰۵:۳۵:۱۰
بیت اول پیچ در پیچ استبیت4 جوابت بگویم گر آید پسند
user_image
۷
۱۳۹۶/۱۱/۰۳ - ۱۰:۳۳:۰۳
برای کسانی که به تفسیر علاقه دارند:تفسیر این شعر از زبان غلامحسین ابراهیمی دینانی بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شوردینانی به اشتباه تکرار میکند تفسیراین غزلره عقل جز پیچ بر پیچ نیستبر عارفان جز خدا هیچ نیستتوان گفتن این با حقایق شناسولی خرده گیرند اهل قیاسکه پس آسمان و زمین چیستند؟بنی آدم و دام و دد کیستند؟پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
سید محمد مهدی شریفی حسینی
۱۳۹۷/۱۲/۱۵ - ۱۱:۵۸:۰۷
وقتی در مقام فناء فی الله حق سبحانه و تعالی بر سالک عارف تجلی می نماید جهانی نمی بیند تا بدان توجه کند و یک وجود را در نظر حق بین در می یابد لذا این بیت آخر اشاره به همین مرحله از عرفان است.چو سلطان عزت علم برکشد جهان سر به جیب عدم درکشد
user_image
شهریار همتی
۱۴۰۲/۰۶/۱۳ - ۱۰:۳۵:۳۳
ره عقل جز پیچ در پیچ نیستبر عارفان جز خدا هیچ نیست توان گفت این با حقیقت شناسولی خرده گیرند اهل قیاس که پس آسمان و زمین چیستند؟بنی آدم و دام و دد کیستند؟ پسندیده پرسیدی ای هوشمندبگویم جوابت گر آید پسند که هامون و دریا و کوه و فلکپری ، آدمی‌زاده و دیو و ملک همه هرچه هستند از آن کمترندکه با هستی اش نام هستی برند عظیم است پیش تو دریا به موجبلند است خورشید تابان به اوج ولی اهل صورت کجا پی برندکه ارباب معنی به مُلکی درند که گر آفتاب است یک ذره نیستوگر هفت دریاست یک قطره نیست چو سلطان عزت علم بر کشدجهان سر به جیب عدم در کشد