سعدی

سعدی

بخش ۱۹ - حکایت دهقان در لشکر سلطان

۱

رئیس دهی با پسر در رهی

گذشتند بر قلب شاهنشهی

۲

پسر چاوشان دید و تیغ و تبر

قباهای اطلس، کمرهای زر

۳

یلان کماندار نخجیر زن

غلامان ترکش کش تیرزن

۴

یکی در برش پرنیانی قباه

یکی بر سرش خسروانی کلاه

۵

پسر کان همه شوکت و پایه دید

پدر را به غایت فرومایه دید

۶

که حالش بگردید و رنگش بریخت

ز هیبت به بیغوله‌ای در گریخت

۷

پسر گفتش آخر بزرگ دهی

به سرداری از سر بزرگان مهی

۸

چه بودت که ببریدی از جان امید

بلرزیدی از باد هیبت چو بید؟

۹

بلی، گفت سالار و فرماندهم

ولی عزتم هست تا در دهم

۱۰

بزرگان از آن دهشت آلوده‌اند

که در بارگاه ملک بوده‌اند

۱۱

تو، ای بی خبر، همچنان در دهی

که بر خویشتن منصبی می‌نهی

۱۲

نگفتند حرفی زبان آوران

که سعدی نگوید مثالی بر آن

۱۳

مگر دیده باشی که در باغ و راغ

بتابد به شب کرمکی چون چراغ

۱۴

یکی گفتش ای کرمک شب فروز

چه بودت که بیرون نیایی به روز؟

۱۵

ببین کآتشی کرمک خاکزاد

جواب از سر روشنایی چه داد

۱۶

که من روز و شب جز به صحرا نیم

ولی پیش خورشید پیدا نیم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 454
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 124
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 162
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 227

نظرات

user_image
جی ۷
۱۳۹۴/۰۶/۲۰ - ۱۵:۴۸:۰۲
نگفتند حرفی زبان آورانکه سعدی مثالی نگوید بر آنمگر دیده باشی که در باغ و راغبتابد به شب کرمکی چون چراغیکی گفتش ای کرمک شب فروزچه بودت که بیرون نیایی به روز؟ببین کآتشی کرمک خاک زادجواب از سر روشنایی چه دادکه من روز و شب جز به صحرانیمولی پیش خورشید پیدا نیم
user_image
Zahiiiiii۹۸۰
۱۳۹۵/۱۲/۲۱ - ۰۹:۴۱:۴۴
کلاس دهم انسانی مدرسه عزیزالله پزشکی ممنون از این همه سرچ کردن هاتون:/
user_image
مجتبی
۱۳۹۶/۰۱/۱۶ - ۱۳:۲۹:۱۹
ما در کوچکی که در خانه هستیم یک چنین حالی داریم. عادت کرده ایم به این که خیر ما دست پدر است، غذای ما دست مادر است، لباس ما دست خواهر است، و این جور چیزها. این حال کودکی است. این را در خودمان رشد داده ایم. حالا که شده ایم یک نوجوان و جوان، حالا هم شبیه به همان افکار را داریم. اگر فلان پست را بگیرم، اگر فلان مدرک را بگیرم، اگر فلان کسب با فلانی شریک شوم، اگر فلان اداره معاون شوم، همه اش این هاست. و این ها همه همان وضع سابق است. همان بیرون نرفتن از آن محیط است. این ها همه شرک است.ما در بارگاه ملک هستیم ولی خیال می کنیم در ده هستیمبه نظر سعدی علیه الرحمه می خواهد این مطلب را بگوید.خیلی زیباست.تو، ای بی خبر، همچنان در دهیکه بر خویشتن منصبی می‌نهی@seyedololama
user_image
عابر
۱۳۹۹/۱۰/۱۴ - ۰۵:۴۸:۲۸
هزار آفرین به مهدا و پدر و مادرش. ای کاش همه کودکان ایرانی همینقدر با ادبیات فارسی مانوس بودند.
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۱۱/۲۱ - ۰۲:۲۳:۲۸
هزار ماشاالله به دخترِ شیرین زبوون مهدا جهان چه به درستی و شیرینی و با چه حس و حالِ قشنگی خواند. مطمئنم خودِ سعدی که همیشه زنده است از داشتن چنین دوستدار و علاقه مندی بر خویش می بالد. دخترم کنار پدر و مادرِ فرهیخته ات سالیانِ سال در شادی و تندرستی زندگی کنی 
user_image
فاطمه زمانی
۱۴۰۳/۰۴/۱۱ - ۱۲:۱۷:۲۳
مهدا جان من که ضعف کردم برات (⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍)⁩