سعدی

سعدی

بخش ۲۳ - حکایت

۱

شکر لب جوانی نی آموختی

که دلها در آتش چو نی سوختی

۲

پدر بارها بانگ بر وی زدی

به تندی و آتش در آن نی زدی

۳

شبی بر ادای پسر گوش کرد

سماعش پریشان و مدهوش کرد

۴

همی گفت و بر چهره افکنده خوی

که آتش به من در زد این بار نی

۵

ندانی که شوریده حالان مست

چرا بر فشانند در رقص دست؟

۶

گشاید دری بر دل از واردات

فشاند سر دست بر کاینات

۷

حلالش بود رقص بر یاد دوست

که هر آستینیش جانی در اوست

۸

گرفتم که مردانه‌ای در شنا

برهنه توانی زدن دست و پا

۹

بکن خرقه نام و ناموس و زرق

که عاجز بود مرد با جامه غرق

۱۰

تعلق حجاب است و بی حاصلی

چو پیوندها بگسلی واصلی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 458
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 130
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 166
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 232

نظرات

user_image
۷
۱۳۹۷/۰۲/۲۷ - ۰۹:۳۲:۲۴
موسیقی بر گاوان و خران بارکش هم اثر دارد و با شنیدنش حلقه میزنند و سراپاگوش جان.
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۲/۲۷ - ۰۹:۳۹:۱۶
نه مطرب که آواز پای ستورسماع است اگر عشق داری و شورنبینی شتر بر نوای عربکه چونش به رقص اندر آرد طربشتر را چو شور طرب در سر استاگر آدمی را نباشد خر است