سعدی

سعدی

بخش ۱۴ - حکایت

۱

ملک صالح از پادشاهان شام

برون آمدی صبحدم با غلام

۲

بگشتی در اطراف بازار و کوی

به رسم عرب نیمه بر بسته روی

۳

که صاحب نظر بود و درویش دوست

هر آن کاین دو دارد ملک صالح اوست

۴

دو درویش در مسجدی خفته یافت

پریشان دل و خاطر آشفته یافت

۵

شب سردشان دیده نابرده خواب

چو حربا تأمل کنان آفتاب

۶

یکی زآن دو می گفت با دیگری

که هم روز محشر بود داوری

۷

گر این پادشاهان گردن فراز

که در لهو و عیشند و با کام و ناز

۸

در آیند با عاجزان در بهشت

من از گور سر بر نگیرم ز خشت

۹

بهشت برین ملک و مأوای ماست

که بند غم امروز بر پای ماست

۱۰

همه عمر از اینان چه دیدی خوشی

که در آخرت نیز زحمت کشی؟

۱۱

اگر صالح آنجا به دیوار باغ

بر آید، به کفشش بدرم دماغ

۱۲

چو مرد این سخن گفت و صالح شنید

دگر بودن آنجا مصالح ندید

۱۳

دمی رفت تا چشمهٔ آفتاب

ز چشم خلایق فرو شست خواب

۱۴

دوان هر دو را کس فرستاد و خواند

به هیبت نشست و به حرمت نشاند

۱۵

بر ایشان ببارید باران جود

فرو شستشان گرد ذل از وجود

۱۶

پس از رنج سرما و باران و سیل

نشستند با نامداران خیل

۱۷

گدایان بی جامه شب کرده روز

معطر کنان جامه بر عود سوز

۱۸

یکی گفت از اینان ملک را نهان

که ای حلقه در گوش حکمت جهان

۱۹

پسندیدگان در بزرگی رسند

ز ما بندگانت چه آمد پسند؟

۲۰

شهنشه ز شادی چو گل بر شکفت

بخندید در روی درویش و گفت

۲۱

من آن کس نیم کز غرور حشم

ز بیچارگان روی در هم کشم

۲۲

تو هم با من از سر بنه خوی زشت

که ناسازگاری کنی در بهشت

۲۳

من امروز کردم در صلح باز

تو فردا مکن در به رویم فراز

۲۴

چنین راه اگر مقبلی پیش گیر

شرف بایدت دست درویش گیر

۲۵

بر از شاخ طوبی کسی بر نداشت

که امروز تخم ارادت نکاشت

۲۶

ارادت نداری سعادت مجوی

به چوگان خدمت توان برد گوی

۲۷

تو را کی بود چون چراغ التهاب

که از خود پری همچو قندیل از آب؟

۲۸

وجودی دهد روشنایی به جمع

که سوزیش در سینه باشد چو شمع

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 480
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 203
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 199
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 263

نظرات

user_image
سعید
۱۳۹۴/۱۱/۰۵ - ۰۵:۲۳:۰۰
بیت آخر رو حال کردین؟
user_image
علی ایلنت
۱۳۹۴/۱۱/۲۶ - ۰۳:۵۶:۰۱
باسلام.بیت یازده مصراع دوم بنظر اشتباه تایپی دارد:اگرصالح آنجابه دیوارباغ برآید،به کفتش بدرم دماغ که شما به کفشش درج کرده اید..هرچندبازهم مفهوم رامی رساندلیکن نظربه اینکه کفت : keft به معنای پشت،کول هم اکنون هم درفارسی دری خراسان بویژه درمنطقه تربت جام بکارمی رودودراین بیت مفهوم رابسیاربهترمی رساند ونیزدرچندتصحیح هم کفتش آمده نه به کفشش بنظرم بایدبه این بیت برهمین مبناتصحیح گردد...
user_image
الهام
۱۳۹۵/۰۷/۱۱ - ۰۳:۱۷:۱۲
طبق نسخه محمد علی فروغی اگر صالح آنجا به دیوار باغ برآید بگفتش بدرم دماغ
user_image
حمیدرضا
۱۳۹۷/۰۸/۰۸ - ۰۳:۱۳:۱۴
حافظ در مصرع دوم این بیت:«طفیل هستی عشقند آدمی و پریارادتی بنما تا سعادتی ببری»احتمالا به بیت 26 این بخش اشاره کرده است:«ارادت نداری سعادت مجویبه چوگان خدمت توان برد گوی»هر چند در گلستان هم این مضمون آمده است:… آنجا تا نقدی ندهی بضاعتی نستانی و اینجا تا ارادتی نیاری سعادتی نبریسعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۷