سعدی

سعدی

بخش ۲۶ - حکایت

۱

گدایی شنیدم که در تنگ‌جای

نهادش عُمَر پای بر پشتِ پای

۲

ندانست درویشِ بیچاره کاوست

که رنجیده دشمن نداند ز دوست

۳

برآشفت بر وی که کوری مگر؟

بدو گفت سالارِ عادل عُمَر

۴

نه کورم ولیکن خطا رفت کار

ندانستم از من گنه در گذار

۵

چه منصف بزرگانِ دین بوده‌اند

که با زیردستان چنین بوده‌اند

۶

فروتن بوَد هوشمندِ گُزین

نهد شاخِ پُر‌میوه سَر بر زمین

۷

بنازند فردا تواضع‌کنان

نگون از خجالت سرِ گردنان

۸

اگر می‌بترسی ز روزِ شمار

از آن کز تو ترسد خطا در‌گذار

۹

مکُن خیره بر زیر‌دستان ستم

که دستی است بالایِ دستِ تو هم

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 490
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 219
بوستان به خط  بابا شاه بن سلطان علی مورخ ۹۸۹ هجری قمری » تصویر 215
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 276

نظرات

user_image
Gholam Balouch
۱۴۰۰/۰۸/۲۳ - ۱۴:۰۱:۱۹
ابوبکر وعمر وعثمان وعلی  آن اصحاب جلیل می دانسته وایمان داشته اند که دستی است بالای دست همه