سعدی

سعدی

بخش ۱۱ - موعظه و تنبیه

۱

خبر داری ای استخوانی قفس

که جان تو مرغی است نامش نفس؟

۲

چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید

دگر ره نگردد به سعی تو صید

۳

نگه دار فرصت که عالم دمی است

دمی پیش دانا به از عالمی است

۴

سکندر که بر عالمی حکم داشت

در آن دم که بگذشت و عالم گذاشت

۵

میسر نبودش کز او عالمی

ستانند و مهلت دهندش دمی

۶

برفتند و هر کس درود آنچه کشت

نماند به جز نام نیکو و زشت

۷

چرا دل بر این کاروانگه نهیم؟

که یاران برفتند و ما بر رهیم

۸

پس از ما همین گل دمد بوستان

نشینند با یکدگر دوستان

۹

دل اندر دلارام دنیا مبند

که ننشست با کس که دل بر نکند

۱۰

چو در خاکدان لحد خفت مرد

قیامت بیفشاند از موی گرد

۱۱

سر از جیب غفلت برآور کنون

که فردا نماند به حسرت نگون

۱۲

نه چون خواهی آمد به شیراز در

سر و تن بشویی ز گرد سفر

۱۳

پس ای خاکسار گنه عن قریب

سفر کرد خواهی به شهری غریب

۱۴

بران از دو سرچشمهٔ دیده جوی

ور آلایشی داری از خود بشوی

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 570
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 330
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 367
Album page with two hemistiches of poetry. Signed by 'Imad al-Hasani (Mir 'Imad), Qazvin or Isfahan, c. 1600. Ink, gold and opaque watercolour on paper. - میرعماد حسنی - نگه دار فرصت که عالم دمی استدمی پیش دانا به از عالمی استسکندر که بر عالمی حکم داشتدر آن دم که بگذشت و عالم گذاشت

نظرات

user_image
پیمانه
۱۳۹۱/۱۰/۱۹ - ۰۵:۴۱:۵۵
شعر بسیار زیبایی است. خواندنش را حتی برای یکبار به همه توصیه می کنم. ممنون
user_image
سعید
۱۳۹۱/۱۰/۲۵ - ۰۴:۱۰:۴۸
میسرم نشد که این شعر را بخوانم و سخت نگریم. عجب غافلیم ما!