سعدی

سعدی

بخش ۱۳ - حکایت

۱

یکی برد با پادشاهی ستیز

به دشمن سپردش که خونش بریز

۲

گرفتار در دست آن کینه توز

همی گفت هر دم به زاری و سوز

۳

اگر دوست بر خود نیازردمی

کی از دست دشمن جفا بردمی؟

۴

بتا جور دشمن بدردش پوست

رفیقی که بر خود بیازرد دوست

۵

تو از دوست گر عاقلی بر مگرد

که دشمن نیارد نگه در تو کرد

۶

تو با دوست یکدل شو و یک سخن

که خود بیخ دشمن برآید ز بن

۷

نپندارم این زشت نامی نکوست

به خشنودی دشمن آزار دوست

تصاویر و صوت

کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، ۱۳۲۰، تهران » تصویر 572
بوستان سعدی به خط رکن‌الدین مسعود کاشانی مورخ ۱۰۳۹ هجری آگرهٔ هند » تصویر 334
شرح بوستان دکتر محمد خزائلی » تصویر 370

نظرات

user_image
مهدی پژوهنده
۱۳۹۳/۰۴/۲۰ - ۰۶:۲۶:۱۱
بیت چهارم بدین صورت صحیح تر است:بتا جور دشمن بدردش پوسترفیقی که از وی بیازرد دوست
user_image
رضا
۱۳۹۳/۱۲/۱۸ - ۰۹:۲۷:۵۹
به ناچار دشمن بدردش پوسترفیقی که از خود بیازرد دوست
user_image
مهرداد
۱۳۹۷/۰۶/۱۱ - ۲۳:۲۰:۳۰
معنی این مصراع چیست:بتا جور دشمن به دردش پوست
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۷/۰۶/۱۲ - ۰۰:۰۰:۲۷
به تا جور دشمن بدردش پوسترفیقی که بر خود بیازرد دوستبه یک جفای دشمن جان خود از دست میدهدآنکه دوست را بیازارد
user_image
۷
۱۳۹۷/۰۶/۱۴ - ۰۴:۵۹:۴۰
بتا جور دشمن به دردش پوسترفیقی که بر خود بیازرد دوستبتا:بهل تابهل:بگذار از هلیدن و هشتنبتا جور دشمن بدردش پوستبگذار جور دشمن پوستش را بکندرفیقی که بر خود بیازرد دوست آن نارفیق دوست آزار رادلسوز نارفیق مباشبه جای بتا،بسا هم آمده است
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۷/۰۶/۱۴ - ۰۶:۲۳:۲۵
7 گرامیشما درست تر معنا کردید ممنونم
user_image
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
۱۴۰۱/۰۷/۲۷ - ۲۳:۲۴:۳۱
با سلام کلمه دوست طیفِ وسیعی شامل می شود! از انسان تا خداوند دوست تجلیِ مادی و نمادِ خداوندی در روی زمین است. دوست پنجره و دریچه یِ آشنایی با خداوند است, امیدوارم هیچ کس در این عالم بی دوست نباشد. به شَهرَم یکی مهربان دوست بود /  تو گفتی که با من به یک پوست بود نه زو زنده بینم نه مُرده نشان/ بدست نهنگانِ مَردم کُشان